نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
تشدید اختلافات و درگیریها در اردوگاه اصلاحطلبان زد و خورد کارگزاران با دیگر اصلاحطلبان اوج گرفت
روزنامه سازندگی در تیتر یک خود در مطلبی به قلم محمد قوچانی با عنوان «عبور از خاتمی یا دعوت از خاتمی؟» نوشت: «چرا جبهه اصلاحات باید همچون کشتی مسافربری هر مسافری را سوار کند؟ معیار اصلاحطلبی چیست؟ تعریف اصلاحطلبی چیست؟ آیا صرف سابقه وزارت و وکالت و مدیریت در دولتهای اصلاحطلب، اصلاحطلبی است؟ آیا اگر چند مدیر اصلاحطلب یک حزب تأسیس کنند آن حزب اصلاحطلب است؟ آیا استعفای آقای موسویلاری و آرزویشان برای تقویت نقش احزاب در شورای اصلاحطلبان هشداری به ریاست محترم شورا تلقی نمیشود؟ با همه احترام به ریاست دولت اصلاحات آیا وجود افراد انتصابی در شورای عالی با تلاش اصلاحطلبان برای تقویت نهادهای انتخابی تعارض ندارد؟»
سردبیر سازندگی نوشته است: «همه حرف ما این است که سرمایههای سیاسی و اجتماعی مانند آقایان هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی و دیگرانی که جای آنان در میان ما خالی است و محدود به یک تیم نیستند از آن همه جبهه اصلاحات است؟... اصلاحات یک مفهوم بروکراتیک نیست که عضویت یک شخصیت در یک دولت را معیار اصلاحطلبی بدانیم اصلاحات مفهومی تئوریک است که در پراتیک خود باید بر مبنای آن اصول حرکت کند»
در ادامه مطلب آمده است: «خاتمیبا هدایت جبهه اصلاحات میتواند باقیاتالصالحات عمر خویش که دراز باد را تکمیل کند آقای خاتمی میتواند سرمایه شخصی خویش را به سرمایه ملی بدل کند و نه فقط اصلاحطلبان که حتی اصولگرایان را با انتخاب درست خود برای یک تفاهم ملی مدیون خویش سازد به شرط آنکه رهبر همه اصلاحطلبان باشد و نه فقط یک جریان از ایشان.» و «محدود ساختن سیدمحمد خاتمی به محمدرضا عارف و حتی حزب اتحاد ملت جفا به سیدمحمد خاتمی است همچنانکه محدود ساختن اکبر هاشمی رفسنجانی به حزب کارگزاران»
وکیلالدولهها، عالیجنابان سکوت در مقابل دولت
کامبیز مهدیزاده، داماد رئیسجمهور در یادداشتی در روزنامه آرمان نوشت: «محمدرضا عارف قبل از اينکه بخواهد در عرصه جديدي وارد شود بايد به اين پرسش مهم و تاريخي پاسخ دهد؛ چرا نماينده مجلس شد و چه استراتژياي را در اين سالها در مجلس دنبال کرد؟ کدام سخنراني آتشين و نطق ماندگار را در مجلس انجام داد؟ حرف دل مردم را پشت کدام تريبون فرياد زد؟ وي در کارنامه خود معاون اول رئيسجمهوري که مسئوليت مهم اجرائي و راهبردي است را با خود يدک ميکشيد اما نتوانست مثل يک ليدر موثر رفتار کند و به عبارتي عارف در مجلس عاليجناب سکوت بود».
مهدیزاده در ادامه نوشت:«چرا با وجود تمام ضعفها و انتقاداتي که پيرامون عملکرد و عدم هماهنگي ليست اميد مطرح شده، سعي در اصلاح و جبران امور نشده است؟ بهنظر ميرسد فقدان يک برنامهريزي مشخص و عدم نگاه به آينده و از همه مهمتر نقش کمرنگ محمدرضا عارف در مجلسي که نتوانست رهبري اين جريان را بر عهده بگيرد همگي دست به دست هم داد تا ليست اميد در طول زمان کمرنگتر شود و کارايي خود را از دست دهد».
نویسنده یادداشت مذکور، عارف را عالیجناب سکوت لقب داده است. این در حالی است که اکثریت مطلق طیف اصلاحطلب در مجلس در مقابل قصور و تقصیرهای دولت، سکوت کرده و با آن همراهی کردند.
یکی از نقاط ضعف نمایندگان اصلاحطلب مجلس دهم این بود که بهجای نمایندگی ملت، وکیل دولت بودند. این رویکرد تأملبرانگیز موجب شد تا وظیفه مجلس در ریل گذاری حرکت دولت به حاشیه برود.
انتقاد از روش عجیب و غیرکارشناسانه در واگذاری سهام شرکتهای دولتی
روزنامه دنیای اقتصاد دیروز طی یادداشتی با اشاره به روند معیوب خصوصیسازی در دولتهای مختلف و پیامدهای مترتب بر آن، نوشت: «حالا که سخنگوی محترم دولت اعلام کرده است به زودی سهام شرکتهای پالایشگاهی و پتروشیمی و خودروسازیها برای فروش آماده میشود، بهتر است به روح و فلسفه خصوصیسازی برگشته و به جای اینکه تنها به کسب درآمد برای دولت بیندیشیم، به افزایش بهرهوری و به تفویض مدیریت و قدرت موجود در شرکتها بها دهیم و این شرکتها به صاحبان و کارآفرینان خوشنام و دارای اهلیت که تخصص اداره شرکتها و رشد بهرهوری از دارایی و شرکتها را دارند، واگذار شود.»
این روزنامه حامیدولت افزود: «برای اجتناب از فساد و رانت احتمالی میتوان شورایی مرکب از نمایندگان سه قوه و نیز حسابرسان قسم خورده و بخش خصوصی اصیل و صاحب صلاحیت ذیل تشکلهای مربوطه تشکیل داد تا در جریان فروش سهام شرکتها به روشهایی غیراز فروش به روش توزیع سهام میان صدها هزار نفر نظارت کافی و قانونی داشته باشند... این روش و راهبردی که اکنون وزارت اقتصاد اختراع کرده، یک روش بسیار عجیب و غیرکارشناسانه و برپایه بیاعتمادی به بخش خصوصی است. دولت نباید به بهانه حفظ قدرت مدیریتی خود تا ابد و به دلیل نیاز شدید به منابع مالی برای جبران کسری بودجه روشهای تازه و برخلاف روح و فلسفه خصوصیسازی ابداع کند. هم اکنون تشکلها و فدراسیونهای نیرومندی در رشتههای مختلف وجود دارند که میتوانند به نمایندگی از زیرمجموعههای خود در خرید سهام شرکتها و تضمین اهلیت خریداران به دولت کمک کنند.»
«عشق قدرتها» اصلاحات را به این حال و روز انداختند
روزنامه شرق در شماره دیروز خود در مصاحبه با تاجیک، یکی از فعالان سیاسی طیف موسوم به اصلاحطلب به مسایلی که از پی شکست اصلاحطلبان در انتخابات مجلس رخ داد پرداخته است.
تاجیک به شرق گفته است: «اکنون که کمر آن سرو طناز و رشيد (اصلاحطلبي) خم شده، هر آنکس که از کنارش ميگذرد، شاخهاي از آن ميکند و به اين طريق خود را «آوانگارد» بنمايانند و همصدا و همکنش با نسل و عصر جديد. غافل از اينکه در اين نقش و نقاشي که از آن در فرارند، نقش و نقاشي خودِ آنان نيز هست و با اين فرار رو به جلو، راه به جايي نميبرند. چهار ديگر، دميدن روحي جديد به کالبد نيمهجان اصلاحطلبي «واقعاً موجود» (رسمي)؛ اين انگيزه و انگيخته اگرچه در سطح خود درست مينمايد، اما از آنجا که با هيچ ارزش افزوده گفتماني، انديشگي، منشي، روشي، ساختاري و... همراه نيست، بيشتر به نمايشي تکراري روي صحنه و پرده ديگر ميماند.»
وی در توصیف شماری از اصلاحطلبان گفته: «اينان همان «عشق قدرت»هايي هستند که از همان آغاز از اصلاحات، تصوير و تصور برج بابلي را داشتند که ميتواند آنان را به عرش قدرت برساند يا با اهالي قدرت محشور و همنشين کند. اينان از اصلاحطلبي که ميخواست يک جريان گفتماني، انديشگي، فرهنگي، اجتماعي، زيباشناختي و سياسي باشد، تنها سياست و نوعي تکنولوژي قدرت ساختند. اين «اصلاحطلبان شنبه» ظاهرا در عجلهاي که براي رسيدن به معشوق (قدرت) دارند، سوراخ دعا را گم و انگشت در بد سوراخي کردهاند.»
همچنین این فعال سیاسی طیف موسوم به اصلاحطلب تأکید کرده است: «شوراي عالي اصلاحطلبي از همان آغاز شورايي بود براي «شور» نکردن، براي «عالي» نبودن و براي «اصلاحطلب» نبودن. در درون اين شورا، از همان آغاز «شوراها» برپا بود و بازي زباني هفتاد و دو گروه و حزب و شخصيت. بنابراین از همان آغاز در پس و پشت هر تصميم و تدبير، هر ورود (عضويت) و خروجي (عدم عضويت)، هر موضع و مواضعي، هر استراتژي و تاکتيکي، هر ائتلاف و انفصالي و بالاخره هر دم و بازدمي، نوعي تنازع قدرت و بقا نقش بازي ميکرد.»
اصلاحطلبان به جای انتقاد اصولی از عملکرد دولت، با آن همراه شدند
روزنامه اعتماد روز گذشته در مطلبی نوشت: «فراكسيون اميد از همان ابتدا دچار نوعي دوگانگي رويكردي شد و اين دوگانگي در قبال دولت، در ادامه به دودستگي ميان اعضاي فراكسيون انجاميد. ميتوانستيم با مديريت اين دوگانگي رويكردي، به نحوي عمل كنيم كه هم نقشي در پيشبرد اهداف و برنامههاي دولت داشته باشيم و هم با انتقاد اصولي از عملكرد دولت، مدافع حقوق ملت. بزرگان فراكسيون اميد بايد از همان ابتدا با استفاده از تمامي ظرفيتها، زمينه جريانسازي را فراهم ميكردند. سياست پير و جوان نميشناسد. اگر راه و مسير درستي طراحي نشود، آينده بهتر از گذشته و حال نخواهد بود؛ بنابراين مسئله مديريت و طراحي راهبردهاي نوين است. اگر به اصول بنيادين اصلاحطلبي از جمله فسادستيزي و شفافيت توجه كنيم و نگاهي توسعهمحور بر پايه اصول توسعه پايدار را سرلوحه كارمان قرار دهيم، شهروندان هم دوباره حمايت خواهند كرد. جريان اصلاحات در همان وضع 20سال پيش مانده و عملاً امروز حرف تازهاي براي جامعه ندارد. مجلس دهم روزهاي پاياني عمر خود را پشتسر ميگذارد.»
این در حالی است که جلال محمودزاده نماینده فراکسیون امید مجلس با تأکید بر اینکه فراکسیون امید در ناکارآمدی دولت مقصر است تأکید کرده بود: علیرغم اینکه بنده هم عضو فراکسیون امید هستم، از عملکرد این فراکسیون در مجلس دهم راضی نبودم و به عملکرد فراکسیون امید در مسائل مختلف که در مجلس مطرح بود، نمره 12 میدهم.
عضو فراکسیون امید مجلس اعلام برائت اصلاحطلبان از عملکرد دولت را بینتیجه خواند و گفته بود: اینها هر چند اعلام برائت کنند، نمیتوانند خودشان را از نقطه ضعفهای دولت جدا کنند؛ بحث این است که اینها در موفقیت آقای روحانی در انتخابات ریاستجمهوری نقش داشتند و بعد از آن هم در بُعد نظارتی همکاری نمیکردند در صورتی که میتوانستند بیشتر همکاری کنند تا بتوانیم بُرد نظارتی مجلس را افزایش دهیم.
محمودزاده تأکید کرده بود: فراکسیون امید در ناکارآمدی دولت مقصر است و اعلام برائت این فراکسیون از دولت مشکلی را حل نمیکند.