جشنواره فجر را پایان یافته تلقی کنید!
ادب و هنر: سینمای ایران با بحران اندیشه روبروست. این حکم و گزاره را میتوان با قاطعیت و با جرات تمام به زبان آورد.
بحران یاد شده در دو قالب یا سطح کاملا مشهود، قابل رصد و تامل است:
اول: محتوای آثار،
دوم: گفتار و مشی منسوبین به اردوگاه سینما،
به شکل طبیعی؛ وجود بحران اندیشه است که سبب شده، آثار سینمای ایران اغلب با هویت ایرانی و اسلامی، باورها و آرمانها و غایات مردم ایران در تعارض جدی معنا شود.
این تعارض تا آنجاست که متاسفانه تاکنون «سینمای ملی ایران» محقق نشده است و به تبع آن؛ شکل گیری سینمای استراتژیک یعنی سینمایی که محل تجلی و منشاء صدور آرمانهای متعالی و فرهنگساز ملت ایران است، با تردید روبرو شود.
سینمای ایران بعد از پیروزی انقلاب اسلامی به شکل امیدبخشی تغییر چهره داد. اما این تغییر که با حذف - به گفتهای - سکس و خشونت رخ داد، به سمت اندیشه، بارور نشد و صرفا در حد سطح و شکل متوقف گردید.
وجود واقعیت بحران اندیشه است که موجب شده در قاب سینمای ایران:
یک: مکتب انقلاب اسلامی به عنوان مجموعهای از فضلیتهای تمدنساز مغفول بماند.
دو: تاریخ تحلیلی ایران دستمایه قرار نگیرد.
سه: تعریف کامل و روشنی از هویت ایرانی و اسلامی به دست داده نشود.
چهار: هشت سال دفاع مقدس که از بزرگترین دستاوردهای آن حفظ هویت ایرانی و اسلامی و تمامیت ارضی و استقلال کشورمان است، هدف کم اعتنایی قرار گیرد.
پنج: دستاوردهای فرامرزی انقلاب اسلامی بازتاب وسیعی نداشته باشد.
شش: نقد اجتماعی و سیاسی و فرهنگی و اقتصادی بصورت تخصصی و حرفهای و جذاب ظهور نکند.
هفت: برای قهرمانهای سرزمینمان جایگاه شایستهای دیده نشود.
هشت: آیندهنگری به عنوان جلوهای از بصیرت، بیفروغ بجا ماند.
نه: گفتمانسازی در حوزههای اجتماعی و فرهنگی و سیاسی سترون جلوه کند.
ده: سهمی از برای توسعه کشور نمایان نشود.
باید گفت:
نگاهی به پارهای از رفتارها و مشی هنجارشکنانه منسوبین به اردوگاه سینما از یک سو؛ وجود بحران اندیشه در سینما را قاب میگیرد، از دیگر سو،عمق بحران اندیشه را بخوبی نشان میدهد و از طرفی دیگر - متاسفانه - دل بستن به زدودن بحران اندیشه در سینما را با وجود ظرفیت انسانی موجود، کاری و اتفاقی دشوار توصیف میکند.
کشف حجاب اسلامی، ترویج چند همسری زن، توجیه همجنسگرایی، متحجر توصیف و تصویر کردن متدینین، هیچ دانستن دستاورد هشت سال دفاع مقدس و بیهوده فهم کردن خون شهدا، خشن دانستن غیرت و غیرتورزی ملی و دینی و خانوادگی، تبلیغ غرب به عنوان مدینه فاضله، دشمنپرستی و مرعوبیت در برابر طواغیت و... نشانههای کوچکی نیستند و نمیتوان از کنار این نشانهها و رفتارها و دلبستگیها ی طیف بزرگی از سینماورزان و سینماگران به سادگی گذر کرد.
این طیف با چنین نشانههای پلشت و منحوسی؛ محل و منشا و ابزار و امیدی برای زدون بحران اندیشه نیستند و بلکه خود عامل بحران به شمار میآیند. متاسفانه برخی مسئولین فرهنگی مرعوب نیز در جهت تقویت این طیف و در واقع در مسیر عمقدهی به بحران اندیشه قدم بر میدارند.
بیتردید متن وحاشیههای جشنواره سی و هفتم فیلم فجر به روشنی ماهیت بحران و طیف بحران آفرین سینما را نشان میدهد:
یک بازیگر زن در آیین گشایش جشنواره، در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، سیمای سیاهی از انقلاب و نظام تصویر میکند، فلان تدوینگر، به روحانیت میتازد، فلان محکوم ضدامنیتی و عامل اهانت به مقدسات، نمایشی را در همان آیین به روی صحنه میبرد، در متن جشنواره فیلمی در جهت تقدیس چند شوهری نمایش داده میشود، فیلمی ضد دفاع مقدس تحسین میشود و...!
باید تاکید کرد؛ متاسفانه در چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی، ما شاهد صریح شدن تقابل با اندیشه و به عبارتی عمق یافتن بحران اندیشه هستیم.
شنیدههای موثق کیهان نشان میدهد که این صریح شدگی و عمق یافتگی اتفاقی نیست.
برخی منسوبین به سینما برای بهدست گرفتن پناهندگی از غرب، در پی پیاده کردن جسورانه و جدی القائات کلونیهای فرهنگی غرب هستند. پس در قالب گفتار و اثر به اندیشه متعالی و ارزشهای الهی و عناصر و ارادههای اندیشهساز در سینما میتازند. مثل تاختن به ارزشی حجاب اسلامی!
اما نباید ناامید شد. میتوان به ابزار سینما به عنوان اهرمی و ابزار فرهنگساز نگاه کرد اما نه با اتکا به طیف یاد شده بلکه به طیفی از استعدادهای سینمایی متعهد که در دامنه هنر سینما هنرورزی میکنند. طیفی برآمده از مکتب انقلاب اسلامی ایران. طیفی که یک مجال رخنمایی آن جشنواره فیلم مردمی عمار است.
این طیف است که با پدید آوردن آثاری درخشان - چنانکه در قالب جشنواره نهم عمار دیدیم- میتواند بحران اندیشه در سینمای ایران را بزداید و اندیشهساز شود.
این طیف است که میتواند باورهای الهی و آرمانها و غایات مردم ایران را در نظر آورد و مبتنی بر آن سینمای ایران و سپس استراتژیک شکل گیرد.
اما یک پیشنهاد!
جشنواره فیلم فجر در اغلب دورههای خود و خاصه دوره سی و هفتم ثابت کرد که برعکس چرایی شکلگیریاش یعنی احترام به انقلاب اسلامی و ترغیب سینما برای پویش انقلابی، در جهت عنادورزی و تخریب مبانی انقلاب ظاهر شده است. چرا این جشنواره را پایان یافته تلقی نکنیم و به عمار دل نبندیم؟ عمار را باید جدیتر نگاه کنیم!