نگاهی به دیروزنامههای زنجیرهای
گلایه از ترویج ابتذال در مدارس جادهصافکنهای سند 2030 را عصبانی کرد
واکنشهای انتقادی به انتشار کلیپهای رقص در چند مدرسه، مدعیان اصلاحات را عصبانی و آشفته کرد. طیفی که به مقدسات اهانت میکند و برای سند استعماری 2030 یقه میدرد، عجیب نیست که گلایه از ترویج ابتذال در نهاد مدرسه و به گناه واداشتن امیدهای فردا را برنتابد و بنویسد چرا با شادی مخالفت میکنید؟!
سرویس سیاسی ـ
روزنامه شرق در صفحه نخست خود، در یادداشتی آورده است: «وزیر بهداشت برای چندمین بار به شیوع افسردگی در جامعهاشاره میکند که منشا بسیاری از بیماریهای روحی و جسمی است و از رسانهها میخواهد فقط تلخیها و سیاهیهای جهان را به رخ ما نکشند...»
زنجیرهایها ابتذال را با شادی اشتباه گرفتهاند
این موضوع متاسفانه به دست آویزی برای افراد و گاه برای مقاصد سیاسی آنها بدل شده است. ملاک وزیر بهداشت برای شیوع افسردگی چیست؟ اما مهمتر از این نکته، این است که عامل این افسردگیها چه چیزی است؟
روزنامه شرق در بستر گفتار وزیر، فرصت را غنیمت شمرده تا ترویج ابتذال را تئوریزه کند. این یادداشت آورده است: «...به محض بروز نمونههایی از شادمانی و تخلیه هیجانات درونی، فریاد برخی بلند میشود. درز کردن تصویر یکی دو کلاس و احتمالا پیش از ورود[!] معلم و در حیاط مدرسه همراه با صدای نکره[!] یک خواننده درپیتی[؟!] اقدام به حرکات موزون کردهاند خشم یکی از نمایندگان مجلس را برانگیخته و خواستار تذکر مجلس به وزیر آموزش و پرورش شده...»
اینکه روزنامه طیف موسوم به اصلاحطلب که یحتمل خود را از رده فرهیختگان جامعه نیز میداند از ترویج و پخش صدای یک خواننده (به قول همین یادداشت) درپیت حمایت میکند جای تعجب و شگفتی است. البته این خصلت روزنامههای زنجیرهای است که برای اهداف حزبی و سیاسی همه چیز را با هم مخلوط میکنند.
نکته دوم این است که اگر بنا بر شنیدن موسیقی هم باشد، پخش موزیکی در این حد از ابتذال (به معنای سطحی) آیا رواست؟ آیا نویسنده همین یادداشت میپسندد که فرزندش را در کلاس درس به جای آشنا کردن با اشعار پرمغز و پرمعنی شاعران ما، با بافتههای به غایت سطحی کسانی مانوس گردانند که خود را خواننده رپ مینامند؟! از قضا این طیف گاه در میان بافتههای ذهن بیمار خود که به عنوان ترانه خوانده میشود، از الفاظ و عبارات رکیک و مستهجن نیز بهره میبرند.
سوءاستفاده از افسردگی برای تئوریزه کردن درپیتها
نکته دیگر این است که شادی و نشاط برای دانشآموزان بسیار لازم است اما آیا حتما باید این کار با یک موسیقی در سبک غربی آن هم از طریق زشتترین و سطحیترین آن صورت گیرد؟ مثلا با برگزاری رقابتهای ورزشی میان بچهها یا ترغیب آنها به انجام کارهای گروهی مانند ساختن روزنامه دیواری که هم نشاطآور است و هم مهارت افزا، نمیشود به اهداف مذکور دست یافت؟ در این باب موارد زیادی میتوان گفت اما در این وجیزه نمیگنجد تنها در پایان به این نکتهاشاره کنیم که متاسفانه اصحاب زنجیرهای در مورد علل و عوامل افسردگی دچار ناآگاهی هستند. نخست آنکه در همان غرب این موضوع مطرح شده که افسردگی شایعترین بیماری قرن است. راستی در آنجا که مکانهایی برای این نوع حرکات و خواندنهایی از این دست وجود دارد چرا این بیماری اینقدر شایع است؟
دوم آنکه آیا نویسندگان شرق به این نکته فکر کردهاند که تغییر سبک زندگی مهمترین عامل شیوع افسردگی است؟ یا حتی نقش همین شبکههای اجتماعی در دامن زدن به افسردگی را آیا میدانند؟ توضیح همه اینها اینجا ممکن نیست اما در مورد شبکههای اجتماعی به همین اندازه گفته شود که این شبکهها و امکان گفتههای برخط (آنلاین) این ذهنیت را ایجاد کرده که جای دیدارها و صله رحم را بگیرد و یا در محیط خانه ارتباط افراد را با هم کاهش داده و... خلاصه آنکه افسردگی مجموعه عوامل پیچیدهای دارد و زنجیره ایها برای تئوریزه کردن ابتذال نمیتوانند از آن سوءاستفاده کنند.
پس چه چیز را منکر میدانید؟!
روزنامه اعتماد نیز نوشت: «... بهتر نیست مانند بسیاری از معلمان و حتی پدر و مادرها برای حفظ ارزشهای آموزشی، اجتماعی یا خانوادگی سکوت کنیم تا چنین رخدادهایی به فرض منکر[!] بودن، گسترش بیشتری نیابند؟... به نظر میرسد کسانی که بر آتش چنین سختگیریهایی میدمند، کمترین آشنایی با هدفهای آموزشی ندارند و نمیدانند که مدرسهها بدون این شادیهای اندک و سرخوشیهای زودگذر اما کارآمد، به محلی برای آزاد کودکان و نوجوانان تبدیل خواهد شد... بهتر آن است که این برنامهها در مدرسه با کنترل بیشتر و هماهنگی با عرف جامعه انجام شود تا هم در محیطهای آموزشی شادی داشته باشیم و هم شاهد چنین واکنشهایی غیرآموزشی تند دو البته بیگانه با واقعیت نباشیم.» [!]
مدعیان اصلاحطلبی که هیچ؛ نویسنده مطلب که شوربختانه در ابتدای یادداشت به تدریسش در مدرسهاشاره کرده، محتوای مبتذل موسیقی پخش شده در کلیپهای مذکور را که قلم از بیانش شرم دارد، منکر نمیداند. واکنش به آن را هم غیرآموزشی دانسته! سردبیر اعتماد که در مطالبش از آیات قرآن و روایات ائمه معصومین(علیهمالسلام) بهره میگیرد، حواسش به دفاع از ترویج ابتذال در این روزنامه آن هم از جانب فردی که به سابقه معلمیاشاشاره میکند، هست؟
چرا زنجیرهایهای قجری از تاریخ درس نمیگیرند؟!
این همه سهل اندیشی و خوش خیالی از کجا میآید؟ و چرا طیف موسوم به اصلاحطلب از تاریخ درس نمیگیرد؟ چرا این طیف دائما در پی آن است که کشورمان را در موقعیت گزیده شدن آن هم از یک سوراخ قرار دهد؟ شاید گاهی از خود پرسیده باشید آنهایی که در قاجاریه و پهلوی قید قفقاز و هرات و بحرین را زدند، چگونه تفکری داشتند که به این کار رضایت دادند. بخوانید: روزنامه شرق در سرمقاله دیروز خود نوشته بود: «این بار سرنوشت ملت ما چگونه رقم خواهد خورد. ملتی از طبقات گوناگون و طیفهای متکثر که بیش از هر چیز دغدغه امنیت، رفاه و آرامش دارند و از منظر آنان دستیابی به این خواستهها تن دادن به ذلت نیست.» این حرف خام و تهی از اندیشه را چگونه باید تفسیر کرد که «دستیابی به رفاه و آرامش و امنیت تن دادن به ذلت نیست» چرا که قطعا دستیابی به این موارد ذلت نمیتواند باشد بلکه ممکن است روش دست یافتن به این اهداف ذلیلانه و خفت بار باشد. مثلا اگر کشوری بیاید و بگوید که قید فلان بخش از خاک خود را بزنید و در عوض به شما ارز و امکانات میدهیم چه باید بکنیم؟ یا مثلا در زمان حمله صدام اگر آمریکا میگفت قید استان خوزستان را بزنید و آن را به صدام هبه کنید تا امکانات و پول فراوان سرازیر کشورتان کنم چه باید میکردیم؟
خب طبق نسخه قجری روزنامه شرق که مدعی شدهاند رسیدن به آرامش و رفاه ذلت نیست باید قید خوزستان را میزدیم. سپس این سرمقاله ادامه داده است: «سال 98 سال تصمیم بزرگ است تصمیمی که هرچه باشد الزاما همگان را راضی نخواهد کرد. چه این تصمیم بزرگ اصرار به مقاومت و پافشاری در خواستههای برحق هستهای ایران باشد[!] و چه راهیابی به مذاکره برای محدود شدن آن.»
مقاومت و پافشاری بر حق هستهای؟! شرق از چه چیزی سخن میگوید؟ هستهای را که با برجام دادیم و هیچ چیزی هم عایدمان نشد. آن هم ماحصل نسخه پیچی همین روزنامههای جاده صاف کن استعمار بود. حالا باز هم به مذاکره فکر میکنند! این بار هم خواب از دست دادن کدام دستاورد این ملت را در ازای «هیچ» میبینند؟! راستی چرا اصلاحطلبان از تاریخ درس نمیگیرند؟
کپیکاری آثار هنری هم تقصیر گروههای فشار است؟!
روزنامه آرمان دیروز گفتوگویی را با تهمینه میلانی، کارگردان پرحاشیه سینما منتشر کرده و در مقدمه آن، نوشته است: «خودش را سیاسی نمیداند اما معتقد است برخی گروههای فشار تلاش میکنند با سیاسی کردن وی در مسیر فعالیتهای هنری و اجتماعیاش مانع ایجاد کنند.»
تهمینه میلانی هم در این گفتگو که حول نمایشگاه نقاشیاش انجام شده، در پاسخ به سؤالی درخصوص حواشی نقاشیهایش، گفته است: «گروههای فشار سعی میکنند من را سیاسی جلوه بدهند. مشکل گروههای فشار با هنر و نقاشی من نیست و بلکه با خود تهمینه میلانی است.» خانم میلانی خوب است ابتدا از کپیکاری در آثار هنری دست بردارد بعد با دشمن فرضی درگیر شود. فارغ از چرایی بزرگنمایی حواشی یک سلبریتی در صفحه اول روزنامه مدعی اصلاحات ـ که البته ادامه همان حرف حجاریان است که گفته بود «حرفمان را از زبان سلبریتیها بزنیم» ـ گفتنی است، تاکنون نقاشیهای این سلبریتی دو بار حاشیهساز بوده است:
1. شهریور ۱۳۹۷ تهمینه میلانی نمایشگاه نقاشی با عنوان «فیلمهایی که نساختم» برگزار کرد که با اعتراض شدید هنرمندان حوزه تجسمی مواجه شد. این نمایشگاه پیش از افتتاحیه با هشتگ «گالری جای شما نیست» مورد اعتراض نقاشان و هنرمندان جوان واقع شد، چراکه معتقد بودند شهرت سلبریتیها باعث میشود در هر رشتهای گام بگذارند و بدون اینکه صلاحیت لازم را داشته باشند.
یکی از موضوعاتی که در این اعتراضات به آن پرداخته شد، تشابه میان تعدادی از این آثار با آثار هنرمندی به نام «جنی میلیهوف» مقیم کشور اسرائیل بود. این نمایشگاه در تاریخ ۱۸ شهریور ۱۳۹۷ بهطور موقت متوقف شد. پس از فراگیر شدن اعتراضات به نمایشگاه میلانی در گالری ایوان، موضوع شباهت آثارش به آثار جنی میلیهوف در اینستاگرام فراگیر شد تا جایی که جنی میلیهوف در استوری اینستاگرام خود به این موضوع واکنش نشان داد و نوشت: یک فرد مشهور تصویر مرا کپی کرده و فروخته است. وی در استوریهای بعدی از کنسل شدن نمایشگاه خبر داده و از بانیان تعطیلی آن قدردانی کرده است.
2. اردیبهشت ۱۳۹۸، باز هم نقاشیهای میلانی جنجالی شد. او بار دیگر نمایشگاه نقاشیهای شخصیاش را در سکوت خبری برگزار کرد. این نمایشگاه او بیش از 3 روز دوام نیاورد و با نشر خبر تشابه بیش از 6 نقاشی او با آثار هنرمندان خارجی در شبکههای مجازی در تاریخ ۱۰ اردیبهشت توسط وزارت ارشاد تعطیل شد. مدتی قبل تصویری از امدادرسانی در مناطق سیلزده منتشر شد که در آن جهادگر بسیجی در کنار اقشار مردم دیده میشد. تهمینه میلانی اما بخشی از تصویر که نمایانگر حضور آن جهادگر بود را حذف و سپس بهاشتراک گذاشته بود! این اقدام ناپسند با خشم کاربران فضای مجازی روبهرو شد و وی کل عکس را حذف کرد.