kayhan.ir

کد خبر: ۲۶۰۸۷۹
تاریخ انتشار : ۰۶ اسفند ۱۴۰۱ - ۲۳:۱۵

اخبار ویژه

 


عنصر غربگرا عاشق دستگاه قضایی صهیونیست‌ها شد!
متهم پرونده جعل نظرسنجی به نفع آمریکا، برای تخطئه نظام جمهوری اسلامی، از رژیم صهیونیستی تمجید کرد.
عباس عبدی در گفت‌و‌گو با «جماران» اظهار داشت: مطلبی را درباره حکومت اسرائیل می‌خواندم. اعرابی که در اسرائیل هستند، بیشتر از همه به دیوان عالی اسرائیل اعتماد دارند. دیوان عالی یعنی بالاترین مرجع قضایی اسرائیل و اتفاقاً نتانیاهو به دنبال آن است که اختیارات دیوان عالی را محدود کند. این به معنای آن است که در جوامع مدرن(!)، بالاترین مرجع قدرتشان نهادهای قضایی است. چرا؟ به این دلیل که آنها استقلال دارند و استقلالشان نیز حفظ می‌شود. به محض آنکه بین مردم به عنوان یک طرف قرارداد و حکومت طرف دیگر قرارداد اختلافی به وجود می‌آید، مرجع رسیدگی به اختلافات دستگاه قضایی آنهاست. دستگاه قضایی اسرائیل با همه قوانین احتمالا تبعیض‌آمیز، آن قدر استقلال دارد که اعراب اسرائیل به نهاد قضایی بیشترین اطمینان را دارند تا سایر نهادها.
عبدی توضیح نداده که منبع مورد اشاره‌اش کجا بوده و چگونه توانسته یک رژیم ذاتا اشغالگر و جنایتکار را که هم‌‌اینک درباره از دست رفتن استقلال دستگاه قضایی شاهد اعتراضات و هشدار‌های گسترده صهیونیست‌هاست، قابل اعتماد (آن هم برای اعراب) معرفی کند؟!
وی همچنین به جماران گفته است: ماهیت حکومت برآمده از انقلاب، یک ماهیت حکومت «کارگزاری/ کارفرمایی» بوده است. وقتی که شما قانون اساسی را می‌نویسید و رأی می‌دهید تا عدّه‌ای بروند و در جایگاهی قرار بگیرند، به معنای آن است که آنها کارگزار شما هستند. وقتی که این فرد کارگزار است، باید تابع مردم باشد. اما تعبیر و تعریفی که اکنون حکومت از خودش دارد این نیست. حکومت از خودش تعبیر «هادی» و هدایت‌کننده دارد. حکومت خودش را هدایت‌کننده و مردم را هدایت شونده می‌داند. به لحاظ تحلیلی، شکل‌گیری این نوع حکومت‌ها به این معنا است که شکافی بین دولت و ملت شکل می‌گیرد.
در این‌جا هم عبدی خلاف‌گویی می‌کند چه این که نوع حکومت‌های دنیا، نقش هدایتگری افکار عمومی را برای خود قائل هستند. و البته در این میان بر خلاف جمهوری اسلامی که قائل به ارتقای رشد عمومی است، اغلب حکومت‌ها دنبال تحمیق مردم برای حکومت آسان‌تر هستند.
عبدی همچنین گفته است: اگر قرار است طیفی وارد میدان شوند و پروژه‌ای را پیش ببرند؛ این طیف باید شامل بخشی از اصولگرایان داخل حکومت باشند. منظور از داخل، کسانی است که تعلق خاطر به حکومت دارند و امروز به معنای جدی معترض هستند و اعتراض‌های جدی دارند. بخشی دیگر شامل اصلاح‌طلبان می‌شوند. بخش اصلی آنها فراتر از اصلاح‌طلبان هستند که البته تعدادی از آنها از اصلاح‌طلبان بودند و از آنها جدا شدند و تعدادی از آنها از ابتدا به دلایل تاکتیکی از آنها حمایت می‌کردند.
یاد آور می‌شود عبدی شهریور 95، در نشریه کارگزارانی «صدا» نوشته بود: «مهم‌‌ترین عاملی که در شرایط کنونی به‌عنوان پیشران برنامه ما عمل خواهد کرد، جلوگیری از وحدت میان اصولگرایان است. این هدف در5 سال گذشته به نحو مطلوبی پیش ‌رفته. نهایی کردن شکاف میان جناح حاکم، بسیار مهم است. اصلاح‌طلبان باید نقش «قُوِه»ای را بازی کنند که این شکاف را به مرز جدایی کامل برساند». او همچنین 5 مهر 91 با نام بردن از یکی از چهره‌های اصولگرا به «عصر ایران» گفته بود: «اگر وی از جایگاه فعلی‌اش در جناح راست خارج شود و به اصلاح‌طلبان بپیوندد، چیزی به آنها اضافه نمی‌‌کند. اهمیت او در این است که در آن سو قرار دارد. او به این سو بیاید، جایگاهش را در آن سو از دست می‌‌دهد. او باید در آن‌ سو خوب بازی کند».

طلبکاری متهمان خسارت 100 میلیارد دلاری ایران از نقض برجام
«دست پیش می‌گیرند که پس نیافتند». این حقیقت نشریات زنجیره‌ای غربگراست که به‌جای شرمندگی در قبال خسارت‌های برجامی ایران، ادعای طلبکاری می‌کنند. در یکی از این شیرین‌کاری‌ها، ‌روزنامه هم‌میهن وابسته به غلامحسین کرباسچی، از قول رئیس اتاق بازرگانی تهران نوشته است: احیا نشدن برجام در 4 سال اخیر موجب ضربه 100 میلیارد دلاری به ایران شده و سپس با طلبکاری پرسیده است: «چه کسی پاسخگو است؟ هیچ‌کس!».
این روزنامه در سرمقاله خود نوشته: «رئیس اتاق بازرگانی تهران اعلام کرد که تحریم و کاهش فروش نفت در چهار سال اخیر، حداقل
۱۰۰ میلیارد دلار به اقتصاد ایران ضرر مستقیم وارد کرده است. البته مجموع ضرر مستقیم و غیرمستقیم ایران از عدم فروش نفت در دوران تحریم بسیار بیش از این ارقام اسـت. این در حالی است که کل بودجه مورد نیاز برای همسان‌سازی حقوق کارمندان و بازنشستگان که مدت‌هاست معطل بودجه مانده، فقط حدود یک‌ونیم میلیارد دلار است! همچنین کل بودجه عمرانی امسال کشور فقط هفت میلیارد دلار بود که بخش اعظم آن به‌دلیل کمبودهای مالی تحقق نیافته است! اینها در شرایطی است که بیشترین ارقام تورم چهارساله تاریخ ایران را تجربه می کنیم و قیمت ارز تعیین‌‌کننده نبض زندگی و اقتصاد کشور شده است. با این ملاحظات واقعا چه کسی پاسخگوی این وضعیت است؟ تا آنجا که شنیده شده است در دولت روحانی، او صریحا اعلام کرد اگر هماهنگی لازم بشود فوری انجام خواهد شد. متاسفانه آن اقدام را مانع شدند و با تصویب قانون اقدام راهبردی برای لغو تحریم‌ها و صیانت از منافع ملت ایران که مثل عنوان طرح صیانـت هـدفـی مغایر با عنوان را محقق می‌کرد مانع نهایی شـــدن توافق شدند. دولت جدید هـم که آمد ظاهرا می‌خواست توافق انجام شود ولی مدتی این دست و آن دست کرد و بالاخره هم دستیار بزرگ‌ترین مخالف برجام را راهی مذاکرات کرد. در نهایت هم طبق شنیده‌ها دوبار تا امضای توافق پیش رفتند ولی در آخرین لحظات آن را با توجیهات بی‌پایه به تاخیر انداختند و به امید واهی زمستان سخت نشستند و حالا دم از تداوم مذاکراتی می‌زنند که وجود خارجی ندارد. در نتیجه در یک بن‌بست آشکار قرار دارند. ولی آنچه بیش از هرچیز تأسف‌آور است مسئولانی است که قدرت نداشتند و امروز هم نمی‌توانند مسئولیتی را بپذیرند و در کنار آنان صاحبان قدرت و تصمیم‌گیرانی بوده‌اند که هیچ مسئولیت مستقیمی ندارند. بنابراین در این میان سر مردمی بی‌کلاه مانده است که باید قربانی توهمات و جاه‌طلبی کسانی شوند که نه غم نان دارند و نه غم شغل و حقوق ماهیانه و نه غم بیمه و درمان، و در خانه‌های شخصی خود لمیده‌اند و «هل من مبارز» می‌طلبند. آیا کسی هست به این پرسش پاسخ دهد که حداقل در دو سال اخیر و پس از آمدن بایدن چه نفعی از عدم توافق برده‌ایم‌؟ فرض کنیم که در بدترین سناریو توافق به‌گونه‌ای می‌شد که چهار سال دیگر دوباره به نقطه کنونی می‌رسیدید. خب چه چیزی را در این عدم توافق کنونی به دست آورده‌اید که در صورت توافق از دست داده بودید؟
یک بار دیگر، متن بالا را مرور کنید! آیا حتی یک مجله در سرزنش دولت آمریکا یا چرایی ضرورت احیای برجام می‌بینید؟ علت چیست؟ چون در این صورت باید پاسخ دهند چرا برخلاف تذکرات دلسوزانه صاحب‌نظران، به آمریکای بدسابقه اعتماد کردند و توافقی را پذیرفتند که تعهدات ایران را نقد و مشخص و غیرقابل گریز تدوین کرده بود؛ اما تعهدات آمریکا را پس از اجرای همه تعهدات ایران و به شکل مبهم و فاقد تضمین معتبر، سرهم‌بندی کرده بود. خب در اینجا طبیعی است که اگر مثلا خسارت ایران از 4 سال عدم لغو تحریم‌ها- با وجود انجام تعهداتش- 100 میلیارد دلار محاسبه می‌شود. عناصر غربگرا به عنوان متهم تحمیل خسارت به کشورمان تحت پیگرد قرار بگیرند؛ اما آنها با ژست آدم زرنگ‌های مسئولیت‌شناس، قصور و تقصیر خود را فرافکنی می‌کنند و می‌گویند چرا کسی پاسخگوی این وضعیت نیست(!)
ثانیا قانون اقدام متقابل مجلس، در واکنش به دو سال و نیم عهدشکنی آمریکا بود که با نظارت و تایید دبیرخانه شورای عالی امنیت ملی در دولت روحانی تصویب شد و پشتوانه طرف ایرانی در مذاکرات قرار گرفت. آن قانون، نقطه پایان به اجرای یکطرفه برجام می‌گذاشت. در عین حال باید از گردانندگان روزنامه زنجیره‌ای پرسید انبوه تحریم‌های جدید در دولت‌های اوباما و بایدن را چگونه توجیه می‌کنند؟ اگر دولت بایدن واقعا اراده‌ای برای احیای برجام داشت، باید می‌پذیرفت که تحریم‌های پسابرجامی را لغو کند و تضمین معتبر ارائه بدهد که بار دیگر، تعهدات خود را زیر پا نمی‌گذارد. اما حاضر به ارائه چنین تعهدی نشد. در این شرایط چرا باید یک روزنامه ایرانی، مذاکره‌کنندگان را سرزنش کند که حاضر نشده‌اند کلاهبرداری آمریکا احیا شود؟!
هدف آمریکا از دور جدید مذاکرات و توافق نیم‌بند (بدون شفاف‌سازی و ارائه تضمین و تعهد معتبر) این بود که مجددا به مکانیسم ماشه برجام (یادگاری توافق بد) دسترسی داشته باشد و بتواند بدون جلب نظر دیگر اعضای شورای امنیت، تحریم‌های تجمیع شده در قطعنامه 2231 را یکجا و رأسا فعال کند! آمریکا در این عملیات فریب موفق نشد، و روزنامه زنجیره‌ای حالا شاکی است که چرا با آمریکا توافق نکردیم! معنای دیگر سرمقاله مذکور آن است که ایران افزایش تحریم‌ها در روند برجام از 800
به 1700 فقره را به رسمیت بشناسد، به آمریکا امکان دسترسی به مکانیسم ماشه و احیای تحریم‌های شورای امنیت را هم بدهد، و ضمنا اندوخته هسته‌ای را به نقطه صفر برگرداند(دست خود را خالی کند). خب اگر مسیر مذکور در زمینه نزدیک کردن برنامه هسته‌ای ایران به نقطه صفر عملی می‌شد و آمریکا پس از گرفتن نیاز و فعال کردن مکانیسم ماشه دبّه می‌کرد، ما به همین نقطه فعلی برمی‌گشتیم؟!

بیانیه سفرای اروپایی سند محکومیت خود آنهاست
بیانیه متناقض سفرای اروپایی در تهران، صدای سایت غربگرا را هم درآورد.
«عصر ایران» نوشت: سفرای اروپایی در تهران، در یک سالگی تجاوز روسیه به اوکراین، بیانیه مشترکی منتشر کرده‌اند. این بیانیه، حاوی نکات اصولی و درستی است، از جمله محکومیت تجاوز به مرزها و تمامیت ارضی کشورها، نکوهش کشتار غیرنظامیان و تخریب زیرساخت‌ها‌، تاکید بر لزوم حمایت از آوارگان و....
سفرای اروپایی در بیانیه مشترک خود نوشته‌اند: «ما هرگونه حمایت نظامی از جنگ تجاوزکارانه و غیرقانونی روسیه علیه اوکراین را غیرقابل قبول می‌دانیم. فروش تسلیحات و سایر موارد کمک‌رسانی و یا کمک به کشوری که ناقض قوانین بین‌المللی می‌باشد، به‌عنوان نقض قوانین بین‌المللی به‌شمار می‌رود. چنین تسلیحاتی که پهپاد را نیز شامل می‌شود، به طرز بی‌رویه‌ای توسط روسیه علیه غیرنظامیان و زیرساخت‌های اوکراینی استفاده شده و منجر به رنج و ویرانی مضاعف می‌شود.»
با توجه به این بخش از بیانیه که ‌ای‌بسا هدف اصلی سفرای اروپایی مقیم تهران نیز همین قسمت بود است، دو سؤال از جنابان ایشان می‌کنیم و امیدواریم بتوانند جواب قانع‌کننده‌ای دست‌کم برای تاریخ داشته باشند:
1 - جنگی که عراق علیه ایران در سال 1359 خورشیدی آغاز کرد، آیا مصداق تجاوز به تمامیت ارضی یک کشور مستقل و نقض مقررات بین‌المللی بود یا خیر؟ قطعاً بود کما اینکه سازمان ملل نیز عراق را به‌عنوان آغازگر جنگ معرفی کرد. اگر کمک تسلیحاتی به کشوری که ناقض قوانین بین‌المللی است، نقض قوانین بین‌المللی به‌شمار می‌رود، پس کمک‌های بی‌وقفه  کشورهای اروپایی و نیز آمریکا به رژیم متجاوز صدام در جنگ 8 ساله، مصداق بارز نقض مقررات بین‌المللی است که از فشنگ معمولی تا بمب‌های شیمیایی و انواع ‌تانک و هواپیما را در اختیار بغداد قرار دادند تا به کشتار 8 ساله مردم، اشغال شهرها و تخریب زیرساخت‌های ایران بپردازد. آیا اروپایی‌ها به استناد همین بیانیه، اذعان به همکاری در تجاوز به ایران دارند و حاضرند سهم خود برای جبران آسیب‌های این جنگ را به ایران بپردازند؟
2- نه براساس شعار و آرمان و... که طبق قطعنامه‌های سازمان ملل، هم اکنون بخش‌های زیادی از فلسطین در اشغال اسرائیلی‌هاست و قوای متجاوز صهیونیست، مدام در حال کشتار مردم فلسطین و تخریب خانه و اشغال بخش‌های دیگری از سرزمین مادری آنها هستند. اصلاً چرا از سفرای اروپا در تل‌آویو نمی‌پرسید در همین یک ماه اخیر چند کودک فلسطینی توسط سربازان اسرائیلی کشته شده‌اند؟ اگر کمک به متجاوز، شراکت در تجاوز است چرا اروپایی‌ها به حکومت متجاوز اسرائیل کمک می‌کنند؟ آیا حملات مکرر هواپیماها و پهپادهای اسرائیلی به لبنان، تجاوز به تمامیت ارضی یک کشور نیست؟ و آیا اروپایی‌ها در کنار اسرائیل نیستند؟
آیا لشکرکشی حکومت عربستان به یمن و بمباران بی‌وقفه شهرها، خانه‌ها و زیرساخت‌های این کشور فقیر و کشتار گسترده غیرنظامیان یمنی، مصداق تجاوز و نقض مقررات بین‌المللی و جنایت هست یا خیر؟ اگر هست- که هست- چرا اروپایی‌ها با کمک به ریاض، شریک تجاوز شده‌اند؟
کسانی که برای دیگران نسخه می‌پیچند که نباید در کنار متجاوزان باشند، بهتر است ابتدا از دوستان متجاوز خودشان دوری کنند و بعداً به توصیه‌های انسانی و حقوقی بپردازند. نویسنده می‌افزاید: آیا قواعد بین‌المللی، فقط برای حمایت از اروپایی‌ها وضع شده است و هنگامی که نوبت به مردم آسیا و آفریقا می‌رسد، می‌توان با سکوت از کنارشان گذشت و حتی در کنار ناقضان آن قرار گرفت؟ سفرای محترم اروپایی در تهران! اگر مرزهای اوکراین محترم است- که هست- مرزهای ایران و فلسطین و لبنان و یمن و... محترم است؛ اگر خون مردم اوکراین محترم است- که هست- خون ایرانیانی که
8 سال با کمک شما بر زمین ریخته شد نیز محترم است و خون سایر انسان‌ها.
می‌دانید آقایان و خانم‌های سفیر؟ مشکل شما دقیقاً مشکل همان ژنرال آمریکایی است که سال‌ها بعد از جنگ ویتنام، در پاسخ به خبرنگاری که پرسیده بود چطور می‌توانسته هزاران ویتنامی و از جمله غیرنظامیان را در سرزمین خودشان بکُشد؟ گفته بود: آنها شوق زندگی نداشتند!