kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۹۷۴۱
تاریخ انتشار : ۲۷ شهريور ۱۴۰۱ - ۲۰:۰۵

ستارگان انقلابی آسمان شعر و ادب

 
 
کامران پورعباس
به مناسبت روز شعر و ادب پارسی یادی می‌نماییم از برخی شاعران و ادیبان شهید و انقلابی که عندلیبان عاشق و خوش‌الحان و گل‌های خوش‌عطر و دیده نوازِ بوستان شعر وادب و ستارگان پرنور و درخشان آسمان ایثار، فرهیختگی، فرهمندی و فرزانگی هستند.
علاوه‌بر شهدای این عرصه، یادی هم می‌نماییم از استاد شهریار که این روز مزین به نام او است و شاعر و ادیبی مؤمن، خداجو، اهل‌بیتی، ولایی، انقلابی و شهدایی بود. 
سه شاعر شهید جنگل 
کتاب سه شاعر شهید جنگل درباره‌ سه نفر از شاعرانی است که به نهضت جنگل به رهبری میرزا کوچک‌خان جنگلی پیوستند. این شهدا به نام‌های محمودخان ژولیده، سرخوش رشتی و ندیم رشتی در متن نهضت شرکت داشتند و هر یک در مقطعی از جنبش در راه مبارزه با ظلم و بیداد و بی‌عدالتیِ دستگاه ستمشاهی به شهادت رسیدند. 
فعالیت‌های فرهنگی نهضت جنگل شامل انتشار بیانیه‌ها و نشریه‌ای خاص بود که در آن ضمن تحلیل اوضاع سیاسی، اشعاری درباره جریان جنگل منتشر می‌شد. 
ادبیات مربوط به نهضت جنگل، هم با رویکرد بومی به زبان گیلکی ارائه می‌شد و هم به زبان فارسی.محمودخان ژولیده که در جوانی شربت شهادت نوشید، شاعری پراحساس بود که اگر عمرش وفا می‌کرد، شاید در فضل و ادب از بزرگان دیار خود می‌شد. اشعاری از او در قالب‌های غزل، رباعی، دوبیتی‌ها و... باقی مانده است.میرزا حسین سرخوش رشتی ملقب به مظفر سلطان هم در هفتم مهرماه 1300 به شهادت رسید. 
نوشتارهایی از او در روزنامه‌های آن زمان منتشر شده بود و اشعاری از او بر جای مانده است.حاج‌آقا اسفندیار ندیم که در زمان خود لقب میرزا را هم یدک می‌کشیده است، جوانی بسیار خوش‌برخورد، سرخوش، پرجوش و خوش‌محضر بود و چون در پاسخ احوال‌پرسی‌ها به‌سادگی و صمیمیت می‌گفت «خوشم»، در جامعه به میرزا حاج‌آقا خوشم شهرت به هم زده بود. شهرآشوب‌ها و قصاید و غزلیاتی از او باقی مانده است.
شهيد مهدي رجب بيگي
شهيد مهدي رجب بيگي دوم بهمن سال 1336 در شهر دامغان متولد شد. او در سال 1352 در رشته عمران دانشگاه تهران قبول شد و در عين تحصيل در اين رشته فعاليت هنري خود را نيز آغاز كرد.او از فاتحان لانه جاسوسی آمریکا در 13 آبان سال 58 شناخته می‌شود که پنجم مهر ۱۳۶۰، به دست منافقین ترور شد و به شهادت رسید.
شهید رجب‌بیگی در رشته مهندسی عمران دانشگاه تهران تحصیل می‌کرد، اما مشغله اصلی او هنر و ادبیات بود. شعر می‌سرود، طنز می‌‌گفت، مقاله می‌نوشت، سخنرانی می‌کرد و‌.... مضمون اصلی آثار هنری او، عدالتخواهی، اعتراض به ظلم و مبارزه با غربزدگی، استعمار و آمریکا بود.
رجب‌بیگی در کنار فعالیت‌های عملیاتی، با استفاده از سلاح قلم و هنر به مبارزه می‌پرداخت؛ به‌گونه‌ای که حتی پیش از پیروزی انقلاب در مسجد و دانشگاه، با نمایش فیلم و اسلاید به افزایش آگاهی سیاسی و اجتماعی مردم کمک می‌کرد. یکی از به یادماندنی‌ترین کارهای هنری شهید رجب‌بیگی شعر و نوحه‌خوانی ضدآمریکایی در مقابل لانه جاسوسی در تاسوعای سال ۵۸ است. خوشبختانه، از این حرکت زیبا و هنرمندانه، فیلمی به جا مانده که صداوسیما بارها آن را پخش کرده است. او در بخشی از این شعر می‌خواند: «دستی که سوزاند مسجدالاقصی را، بست بر مسلسل خانه خدا را، کار آمریکا بود، نقشه سیا بود؛ مرگ به کارتر، مرگ به کارتر.»
شهید علی آقا طاهریان
شهید علی آقا طاهریان شاعری دینی و انقلابی و معتقد از خطه سمنان است که دیوان اشعارش هم به چاپ رسیده است. حاج علی در آذرماه 1360 در عملیات فتح بستان به شهادت رسید. خانم طاهریان فرزند این شهید گرانمایه کرامتی عظیم از ایشان نقل می‌نماید: شهید طاهریان قبل از شهادت حتی با همسایه خانه آخرت خود نیز قول و قراری گذاشته بوده است. شهید طاهریان قبل از شهادت به یكی از همرزمان شهیدش به نام شهید زرگر می‌گوید: من و تو، یك روز و یك ساعت و در یك محل تشییع و در یك قبر به خاك سپرده می‌شویم؛ فقط من نمی‌دانم من بالاتر از تو دفن می‌شوم یا تو بالاتر از من. وقتی كه شهید حاج علی آقا طاهریان در عملیات فتح بستان به شهادت می‌رسد، پیكر پاك این شهید حدود دو هفته در خاك عراق می‌ماند. شهید زرگر نیز در این عملیات مجروح و به بیمارستان تهران فرستاده می‌شود. پس از 15 روز كه پیكر شهید طاهریان پیدا و به سمنان فرستاده می‌شود، شهید زرگر نیز در بیمارستان تهران به شهادت می‌رسد و پیكر پاك این شهید را نیز به سمنان می‌آورند و طبق قول و قراری كه باهم گذاشته بودند، در یك روز و یك ساعت و در یك محل تشییع و در یك قبر قرار داده می‌شوند. شهید حاج علی آقا طاهریان در اشعار و نوشته‌های خود نیز این مطلب را ذكر كرده بود و تاریخ و محل شهادت وی در اشعار و سروده‌های وی پیدا بود.
شهید آگل سلیمی 
شهید آگل سلیمی اسطلکی يمي استوار يكم ارتش جمهوري اسلامي بود که در فروردين 1362 در اثر اصابت تركش گلوله توپ در جبهه چذابه به شهادت رسید. از وي چند شعر با عناوین «از جان گذشته»، «عصيان شعر»، «حرفي با تفنگ»، «شب وصل»، «آشنايي»، «خدايا»، «دل بيمار» و «فرياد دل» به يادگار مانده است.
در «از جان گذشته» آمده است:
ما در جهان ز لذت دوران گذشته‌ایم/از چشم شوخ و از لب خندان گذشته‌ایم
چشم هوس به چشم غزالی ندوختیم؟از روی خوب و موی پریشان گذشته‌ایم... 
ای دوست، جان به پاکی جانان نثار کن/با ترک سر بگوی که از جان گذشته‌ایم
شهید داود محمودپور
پاسدار شهید داود محمودپور به همراه گردان حدید لشکر ۲۷ محمّدرسول‌الله(ص) تهران در جبهه حضور پیدا کرد در اسفند۱۳۶۲ در عملیات خیبر به شهادت رسید.
از این شهید مجاهد شعرهای زیبایی به یادگار مانده است.
در یکی از شعرهایش آرزو می‌کند که همچون شهیدان بزرگ انقلاب اسلامی به شهادت برسد: 
دلم خواهد که با ایمان بمیرم/به زیر سایۀ قرآن بمیرم
دلم خواهد که پیش حجت حق/سرافراز و خوش و خندان بمیرم...
دلم خواهد چو مردان بزرگی/چو میرزاکوچکِ گیلان بمیرم... 
دلم خواهد بسان باهنرها/هنرمندانه چون چمران بمیرم
دلم خواهد که در خط خمینی/بهشتی‌وار در میدان بمیرم
شهید علیرضا نامدار
شهید علیرضا نامدار از واحد تخریب لشکر۲۵ کربلا، سال ۱۳۶۲ در حین خنثی ‌سازی مین در منطقه عملیاتی والفجر۶ در محور چیلات به شهادت رسید. 
یکی از شعرهای شهید با عنوان «عاشورا»:
کمال فطرت ما در شکوه عاشوراست/تمام هستی آدم خضوع عاشوراست
زمین ز خون آل‌محمد گلاب می‌نوشد/میان مسجد قلبم همیشه عاشوراست
شهيدان حسين ارسلان و ماشاءالله صفاری
معلم و شاعر شهيد حسين ارسلان متخلص به شهيد «رخشا» در پي ريزي و تشكيل كانون اسلامي شعرا و ادباي اداره ارشاد اسلامي رفسنجان، همت گماشت و از اعضاي فعال هيأت مديره شد. طي سه سال تلاش و همكاري، بر اعضا و شيفتگان شعر و ادب كانون افزود و نشست‌ها را انسجام بخشيد. معلم بيش از 40 سردار شهيد منطقه لاهيجان رفسنجان بوده است. جذبه‌هاي قلبي خويش را تحت تأثير جنگ تحميلي و ايثار و شهادت‌طلبي‌هاي امت اسلام در رثاي شهيدان و رزمندگان مي سرود. مطابق محتواي مناجاتي كه از وي به يادگار مانده، ساده مردن و درون بستر جان دادن را ننگ مي‌دانست و شهادت در راه حق را آرزو مي‌نمود و مي‌سرود.
شاعر شهید ماشاءالله صفاری(بندی) قبل از انقلاب اشعار تند و انتقادیش در روزنامه‌ها چاپ می‌شد. بعد از انقلاب در گروه‌های تبلیغاتی و هنری همراه شعرای استان و در کنار دوست شهیدش ارسلان عازم جبهه‌های حق علیه باطل شد.
آذر 1364 اكيپ فرهنگي اداره كل فرهنگ و ارشاد اسلامي متشكل از گروه هنرمندان و شعراي استان، براي بازديد از مناطق جنگي اعزام مي‌شوند كه شهید ارسلان و شهيد صفاري نيز در اين گروه و در همه لحظات باهم بودند. حضور يك هفته‌اي اين دو شهيد بزرگوار در جبهه، آنها را براي بيشتر ماندن ترغيب كرد به گونه‌اي كه اكيپ بازديد پس از يك هفته به كرمان بازگشت اما اين دو شهيد براي تداوم و برگزاري جلسات شعر براي رزمندگان ماندند و سرانجام با هم و در كنار هم در آذر 1364 در منطقه هورالعظيم شهيد مي‌شوند.
شعری با عنوان «کعبه دل» از شهید به یادگار مانده که در آن آمده است:
کوله باری پر ز مهر انبیاء دارد شهید/سینه‌ای چون صبح صادق با صفا دارد شهید...
کعبه دل را زیارت کرده با سعی وصفا/در ضمیر جان خودگویی منا دارد شهید
شهید صفاری نیز چنین در وصف شهید سروده است:
گل گشته خجل زعطر خوشبوی شهید/هرجا که نظر کنی بود روی شهید
گرباز کنی تو چشم جان می‌بینی/در پشت سر حسین(ع) اردوی شهید
شهید کاظم بیگلی 
همسر شهید کاظم بیگلی در مورد کودکی شهید می‌گوید:
«کاظم یک بار در زمان کودکی به شدت مریض شده بود و دیگر امیدی به زنده ماندنش نداشتند. اما او شفایش را از ائمه گرفته بود و در عالم رویا آنها را دیده بود. نمی‌دانم شاید همان موقع قول شهادت را از امام حسین(ع) گرفته بود که پیکرش بدون سر آمد.»
همسر شهید معجزه‌ای که برای تولد فرزندشان اتفاق افتاده است، را چنین شرح می‌دهد:
«سال1364 بود که فرزند چهارم ما در راه بود.... تصمیم گرفتیم برای سونوگرافی به شیراز برویم. وقتی آنجا رسیدم، گفتند شما باید 3 ماه در نوبت باشید. این زمان برای ما خیلی زیاد بود و همسرم هم مأموریت‌های مختلفی می‌رفت.... به یکی از دوستانش هماهنگ کرد و با ماشینی به راه افتادیم. در راه طی اتفاقاتی ما تصادف وحشتناکی کردیم و بیشترین ضربه به من وارد شد. از طرفی فرزندی در راه داشتم و از طرفی هم این تصادف جراحت‌ها و شکستگی‌های سنگینی بر جسم من به جای گذاشت....
وضعیت من به حدی وخیم بود که به سرعت به بیمارستان شیراز باز گشتیم. آنجا گفتند کودکم مرده است و من نیز شانسی برای ادامه زندگی ندارم. بعد از اینکه چند دستگاه را به من وصل کردند، تنفس کودکم بازگشت. 
دکتر به همسرم گفت: ما نمی‌توانیم برای درمان اقدام کنیم چون شکستگی‌های شدیدی در دنده‌ها دیده می‌شود و اگر اقدام کنیم قطعاً جان خود را از دست می‌دهد. هر چند دکتر گفته بود امیدی به زنده ماندن او نیست، فقط با خود ببرید تا به آرامی زندگی‌اش تمام شود و بیش از این دردی را تحمل نکند؛ همسرم قبول نکرد و من را با هزار زحمت به منزل یکی از دوستانمان که اتفاقاً او هم فرزندی در راه داشت در شیراز رفتیم. یک هفته‌ای ماندیم. [سپس] ما با زحمت فراوان به [خانه خود در] بوشهر رسیدیم.... لحظه‌ای که به بوشهر رسیدیم در ذهنم با امام‌حسین(ع) و حضرت زهرا(س) صحبت می‌کردم. می‌گفتم: من هم با فرزند همراه خود همچون حضرت زهرا پهلویم شکسته است و با آنها صحبت می‌کردم و نگران فرزندانم بودم. 
از همسرم خواستم تا زیارت عاشورا را به من بدهد تا بخوانم. دقیقاً بعد از قرائت زیارت عاشورا بهبودی من به آرامی شروع شد و من کاملاً بعد از قرائت آن احساس بهتری داشتم. همیشه فکر می‌کنم همان زیارت عاشورا مرا شفا داد و بعد از دو ماه فرزندمان متولد شد. دنده‌های من به لطف خداوند جوش خوردند و جراحت‌های جسمی‌ام رو به بهبودی ‌رفت.»
کاظم بیگلی به عنوان ستوانیار سوم ارتش در جبهه حضور یافت و مردادماه ۱۳۶۵، در محور اهواز- خرمشهر بر اثر اصابت ترکش به شهادت رسید. 
همسرشهید از تشییع پیکر مطهر عطرآگین شهید می‌گوید: «جسم بی‌سر او را هشت روز در شهر‌های مختلف گردانده و تشییع کرده بودند. و من اصرار کردم که باید پیکر او را ببینم.... پیکر را دیدم. او بی‌سر آمده بود درست مثل ارباب بی‌کفن. پس از مدتی من ماندنم پیکر بی‌جان او. دست کاظم را بوسیدم و به او گفتم آن موقع اجازه ندادی بابت همه زحماتت دستت را ببوسم اما حال زمانش رسیده تا دستت را ببوسم و بابت همه تلاشهایت تشکر کنم. آن لحظه‌ها آن‌قدر غرق با او بودم که حواسم به اتفاقی که داشت می‌افتاد نبود. وقتی به خانه رسیدم احساس کردم بوی بسیار مطبوعی با من همراه است. دوستانش بسیار متعجب بودند که چگونه پیکر او بعد از هشت روز نه تنها بوی بد به خود نگرفته بلکه عطر خاصی تمام وجودش را گرفته است. در زمان تشییع او عطرش در همه جا پیچیده بود و هوا بوی تن بهشتی او را می‌داد.»
در شعری از شهید کاظم بیگلی با عنوان «آرمان شهید» آمده است:
باید از فیض شهادت دین حق احیا کنم/جان خود تقدیم راه خالق یکتا کنم
باید از جان بگذرم در راه استقلال دین/می‌روم تا به جهادم عالمی شیدا کنم
گر شهادت آرمان ماست از مردن چه باک/می‌روم تا در بهشت قدسیان مأوی کنم...
دشمن کافر نخواهد گشت سد راه من/می‌روم کفار را با خون خود رسوا کنم...
می‌روم تا جان خود سازم فدای رهبرم/جان رهبر این سخن با خون خود امضا کنم
شهید مهدی مکفایی
شهید مهدی مکفایی از زمانی که خواندن و نوشتن را فراگرفت شعر می‌سرود. دوران تحصیلیِ راهنمایش همراه شد با جنگ تحمیلی و زندگی در شهری چون کرمانشاه باعث شد شعرها و افکارش همه رنگ و بوی جنگ و دفاع مقدس بگیرند. 
در جنگ تحمیلی در اثر لیاقت و شجاعت‌اش طی مدتی کوتاه به فرماندهی رسته سوم تیپ دوم گردان 144 لشکر حمزه سیدالشهدا رسید. در جبهه مضمون شعرهایش دفاع از حق ملت مظلوم، شجاعت رزمندگان و رزم‌نامه‌های حماسی بود. 
شعرهایش عارفانه و اجتماعی(بیان دردهای جنگ) هستند و در قالب غزل، شعر نو و... سروده شده‌اند.
مهدی مکفایی تیر 1367 در نهر عنبرِ خوزستان به شهادت رسید.
شهید احمد زارعی
سردار شهید احمد زارعی شاعری تأثیرگذار بر جریان شعر انقلاب است که نقش تعیین‌کننده‌ای در اشاعه فرهنگ انقلاب اسلامی داشت. 
احمد سال 1354 در دانشگاه تهران با رتبه 45 قبول شد. در رشته‌ای که خودش برای خانواده عنوان نکرد، اما به گفته دوستانش رشته پزشکی بوده است. یکی از دختران همکلاسی‌اش کنار احمد نشست و او خوشش نیامد و بلند شد و دو، سه صندلی عقب‌تر رفت. این موضوع موجب درگیری در دانشگاه و متعاقب آن اخراجش گردید؛ در همان ترم اول و بعد از گذشت دو سه ماه. 
با زحمات بسیار پدرش به رشته ادبیات فارسی دانشگاه سنندج رفت و در آنجا شروع به فعالیت‌های مذهبی و سیاسی کرد. 
تا زمان پیروزی انقلاب در کردستان مبارزه داشت. سال 57، انجمن اسلامی تشکیل داد. بعد از حدود یک ماه که ناآرامی‌های کردستان شروع شد، هسته اولیه سازمان پیشمرگان کُرد را بنا نهاد. آنگاه به کرمانشاه مهاجرت کرد و در کلیه عملیات پاک‌سازی و آزاد‌سازی شهرها شرکت نمود. 
در هشت سال دفاع مقدس در شورای فرماندهی کردستان به همراه شهید همت، سردار رحیم صفوی و شهید صیاد شیرازی حضور داشت.
پس از پایان جنگ تحمیلی به‌عنوان معاون تبلیغات سپاه پاسداران انتخاب شد و سپس معاونت پژوهشی حوزه هنری را بر عهده گرفت.
با خانواده‌های شهدا رابطه بسیار صمیمانه داشت؛ به طوری که مادران شهدا، ایشان را به نام پسرشان صدا می‌زدند. 
به مشهد آمد و بنیانگذار جلسات مرتب و پربار شعری در این شهر شد. سال ۱۳۷۲ مدرک کارشناسی ارشد زبان و ادبیات فارسی را از دانشگاه فردوسی مشهد اخذ کرد. 
راه‌اندازی کنگره‌های شعر دفاع مقدس، تلاش برای چاپ مجلاتی مانند نهال انقلاب، امید انقلاب و...، پیگیری برای راه‌اندازی تبلیغات اسلامی در دانشگاه امام حسین(ع)، قلم زدن در نشریات آن دوران و مهم‌تر از آن تربیت نسل بزرگی از شاعران کشور از ثمرات فعالیت‌هایش است. بسیاری از شاعران اثربخش امروز، ثمره سالها تلاش این ادیب وشاعر فرهیخته هستند که تمام همّ و غم خود را برای بالندگی فرهنگ انقلاب اسلامی قرار داده بود. بسیاری از فعالان فرهنگی انقلاب، او را حلقه وصل میان شاعران انقلاب می‌دانند. 
همسر شهید از طبع شاعری وحالاتش در هنگام شعر گفتن چنین تعبیر می‌نماید:
«احمد حالت رویایی داشت و هر وقت در شرایط خاص قرار می‌گرفت شروع به سرودن شعر، قصه و... می‌کرد. در واقع مانند کوهی بود که وقتی در درونش می‌رفتی دریا وجود داشت، درونی عمیق، شفاف و زیبا... 
من همیشه در این مواقع کم می‌آورم و هرگز نمی‌توانم قطره‌ای از دریا را بگویم. به قول خودش «اگر انسان خود را متصل به دریای بیکران الهی کند ناخودآگاه این چشمه همیشه آبشار است و می‌تواند رفع تشنگی کند» و او چنین بود و خیلی راحت می‌توانست از عهده مسائل مختلف برآید....
در مورد اشعار، اصلاً نمی‌خواست در جایی مطرح شود. اصلاً خودشان را به عنوان شاعر قبول نداشت چون در زنگ تفریح زندگی‌اش شعر می‌گفت. حتی برای پاکنویس اقدام نمی‌کرد.»
احمد زارعی دی‌ماه سال 72 بر اثر عوارض باقیمانده از بمباران شیمیایی حلبچه به خیل یاران شهیدش پیوست. 
سال ۱۳۷۳ کتاب «وه چه عطر شگفتی...» که دربرگیرنده اشعار، خاطرات و سوگ‌سروده‌های دوستانش بود، منتشر شد. سال ۱۳۸۹ مجموعه‌ای از اشعارش که سالها به محاق فراموشی سپرده شده بود، در کتابی با عنوان «شیری در قفس ۹۰۲» چاپ شد. 
سال1393 کتاب «ستاره احمد» منتشر شد که شامل سال‌شمار زندگی شهید زارعی و فعالیت‌های این شاعر در حوزه فرهنگ و ادب، ارائه تعدادی از سروده‌های این شاعر و تصاویری از دست‌خط و عکس‌هایش و دربردانده مطالب و نوشتارهای متعددی از نویسندگان و شاعران معاصر در بیان ویژگی‌های اخلاقی و ادبی و شهید احمد زارعی است. همچنین در این کتاب مقاله‌ای از شهید زارعی در بررسی وتحلیل حوزه ادبیات و شعر منتشر
شده است.