kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۰۴۱۰
تاریخ انتشار : ۰۴ ارديبهشت ۱۴۰۱ - ۲۱:۳۸

رژیم صهیونیستی و جعل سه‌گانه (یادداشت روز)

 

تحولات فلسطین در هفتاد و چهارمین سال اشغال آن بیانگر آن است که رژیم اسرائیل نتوانسته روند تثبیت خود را مدیریت کند و به عنوان
یک دولت، «مستقر» شود. در تأسیس یک دولت که سابقه قبلی ندارد، به‌طور معمول یک دوره حداکثر 25 ساله - یعنی یک نسل - زمان نیاز است تا پروسه‌ای به پدیدارشدن «پروژه‌ای» منجر گردد. یک مورد آن پدید آمدن کشور «پاکستان» است که در 25 سالگی موجودیت آن تثبیت شد و هند آن را در اواخر این دوره (1351) به عنوان یک موجودیت قطعی پذیرفت و مراودات سیاسی با آن را شروع کرد. کما اینکه حکایت شکل‌گیری کشورهای بنگلادش، عراق، عربستان، کویت، قطر، عمان، مصر، الجزایر، تونس و... هم همین است.
اما چرا در مورد تأسیس دولت اسرائیل این اتفاق نیفتاده و ارتش آن هنوز در وضعیت آماده‌باش است؟ دلیل و تفاوت آن این است که در آنجا‌ها اگرچه کشوری تحت نام‌هایی که ذکر شد، وجود نداشته اما برای دولتی که پدید آمده، سرزمین و ملت وجود داشته‌ است. مردمی که مثلاً در پاکستان، صاحب کشوری به این نام شدند، از جای دیگری به این سرزمین نیامدند و اهالی لاهور، کراچی، راولپندی و... جداندر جد در این سرزمین بودند و زمین‌های این شهرها و شهرهای دیگر در اختیار و مالکیت شهروندان آن بود. این سرزمین‌ها و مردم آن وجود عینی داشتند و فقط در ذیل حاکمیت دیگری زندگی می‌کردند و لذا وقتی پاکستان از هند جدا شد، فقط یک «حاکمیت» به عناصر این محدوده جغرافیایی اضافه شد و پاکستان شکل گرفت.
در مورد رژیم اسرائیل هیچ‌کدام از سه عنصر تشکیل حکومت وجود نداشته است یعنی نه ملتی در‌اندازه تعیین دولت وجود داشته و نه سرزمینی وجود داشته و از آنجا که حاکمیت، محصول تلاقی ملت و سرزمین می‌باشد هم وجود نداشته است، بنابراین در اینجا جعل ‌اندر جعل ‌اندر جعل یعنی «جعل مثلث» اتفاق افتاده و یک رژیم جعلی مطلق شکل گرفته است.
ادامه مقاومت در فلسطین علی‌رغم آنکه سه نسل یعنی 75 سال بر آن گذشته، خود به تنهایی جعلی بودن رژیم اسرائیل را به اثبات می‌رساند. امروز هم وقتی یک کودک فلسطینی در غزه، رام‌الله، حیفا، صفد، بئرالسبع، یافا، عکار و... به دنیا می‌آید، هیچ تردیدی ندارد که کشورش به اشغال درآمده و باید برای رهایی آن وارد عمل گردد و وارد عمل هم می‌شود و لذا امروز در همه بخش‌های این سرزمین، جنبش فلسطینی به صورت برجسته وجود دارد. این هم نشان می‌دهد از نظر شهروندان آن، همه سرزمین‌های فلسطینی غصب شده و بین خان‌یونس در غزه، الخلیل در کرانه، بئرالسبع در جنوب و صفد در شمال هیچ تفاوتی وجود ندارد. پس تفکیک 1948 از بحث فلسطین دیگر خاصیت ندارد.
74 سال پس از خیانت غرب در جعل اسرائیل در سرزمین اسلامی فلسطین، این رژیم هنوز نتوانسته است موضوع کلیدی اماکن مقدس را به جایی برساند. در مناسبت‌ها هنوز این اماکن به محاصره ارتش درمی‌آید و هنوز مبادی این اماکن صحنه صف‌آرایی جوانان مسلمان و شهرک‌نشینان صهیونیست است. همین حالا که شما این یادداشت را می‌خوانید اماکن مقدس در شهرهای الخلیل، بیت‌ لحم، نابلس و قدس در محاصره ارتش قرار دارد. این به آن معناست که هنوز مسئله این اماکن حل نشده و اسرائیل بر آنها سلطه واقعی پیدا نکرده است. این موضوع از آنجا اهمیت دارد که «پروتکل‌های صهیونیسم» و «آژانس یهود»، یهودیان اروپا، آفریقا و آسیا را به نام رسیدن به شهرها و اماکن مقدس، به این سرزمین فراخوانده‌اند و الان بسیاری از کسانی که فراخوانده شده‌اند، مرده‌اند و بسیاری از آنان که در جوانی به این سرزمین کوچ کرده‌اند، هم‌اینک پیر و فرتوت شده‌اند ولی نمی‌توانند بدون ترس حتی از این اماکن دیدن کنند، چه رسد به اینکه بخواهند مناسک را به‌جا بیاورند.
اینکه جمعیت‌‌های یهودی به‌جای اینکه در مناطق شرقی فلسطین سکونت داده شوند در مناطق غربی - که در آنها از اماکن مقدس خبری نیست - ساکن کرده‌اند، به معنای ناتوانی رژیم اسرائیل در تحقق وعده‌ای است که با آن یهودیان را به اینجا فراخوانده است. جالب این است که با همه تلاشی که برای کوچ یهودیان صورت گرفته است، هنوز در همه شهرهایی که اماکن مقدس در آنجاها قرار دارد، جمعیت‌های عرب فلسطینی
- با اکثریت قاطع مسلمانان - ساکن هستند و عمده یهودیان ساکن این شهرها، شهرک‌نشین‌های جوانی هستند که از شهرهای غربی فلسطینی به این شهرهای شرقی آورده شده‌اند و این راز اصرار رژیم اسرائیل بر تسلط بر مناطق موسوم به 1967 و استراتژیک بودن تداوم شهرک‌‌سازی‌های آن در این مناطق است. پس یک جنبه دیگر از شکست بنیادین پروژه صهیونیسم، عدم سیطره بر شهرها و اماکن مقدس می‌باشد.
دقیقاً به دلیل آنچه گفته شد، قدس قلب موضوع فلسطین است که به صورت «پرچم فلسطین» هم درآمده است. به همین دلیل در اهتزاز نگاه داشتن این پرچم، اقدامی استراتژیک است. قدس از حیث نشانه‌شناسی، علامت استیلا و اقتدار می‌باشد. بر این اساس حضرت امام می‌فرمودند:
«روز قدس، روز اسلام و روز همه کشورهای اسلامی است.» قدس اگر به اشغال صهیونیست‌ها درآید به معنای پیروزی قاطع آنان در جنگ با مسلمانان در کل دنیا است. اگر مسلمانان بتوانند قدس را به عنوان یک مکان اسلامی حفظ و تثبیت نمایند، به معنای پیروزی قاطع آنان بر صهیونیسم جهانی است و از آنجا که اصولاً شکل‌گیری این دولت، پروژه‌ای انگلیسی - آمریکایی بوده و حیات آن هم مرهون حمایت غرب است، بنابراین تثبیت قدس در جهان اسلام، پیروزی قاطع مسلمانان بر کل غرب هم می‌باشد.
تجربه نشان داده که فلسطین موضوعی نیست که کسی در جهان اسلام بتواند آن را واگذار کند. از این رو در طول این سال‌ها اگرچه خیانت‌کاران و وابستگان به ظاهر مسلمان به نفع پروژه اسرائیل، اقداماتی انجام داده‌اند و این اقدامات کم هم نبوده است، اما در نهایت همان‌ها هم نتوانسته‌اند تا آخر خط پیش بروند و لذا به ضدونقیض‌گویی افتاده‌اند؛ همین روزها ما شاهد هستیم که مثلاً اردوغان در حالی که از گرم کردن روابط با رژیم اسرائیل سخن می‌گوید اما به محض آنکه درگیری میان رژیم و فلسطینی‌ها در مسجدالاقصی پیش می‌آید، علیه اسرائیل موضع می‌گیرد؛ یا امارات درست چند روز پس از آنکه در دبی وزیر خارجه اسرائیل را می‌پذیرد، به خاطر وقایع روزهای اخیر مسجدالاقصی، سفیر اسرائیل را احضار می‌کند و یا اردن در حالی که با پیمان «وادی عربه» (1373) دومین گام عربی عادی‌‌سازی انجام داد، این روزها سفیر اسرائیل را احضار و - در مجلس -
بحث اخراج سفیر آن را مطرح کرد.
اینها بیانگر آن است که فلسطین یک موضوع صرفاً سیاسی نیست. بله در جهان اسلام - عرب یا غیرعرب - درباره واگذاری بخشی از فلسطین به رژیم اسرائیل، کسانی هستند که تعهد بدهند اما در نهایت هیچ‌کدام نمی‌توانند آن را عملی کنند. این خود یکی از مشکلات اساسی رژیم اسرائیل است. به همین دلیل درست در روزی که هیئت‌های آمریکایی و عربی در دفتر کار «داوید بن گوریون» - نخستین نخست‌وزیر و مؤسس اسرائیل -
در محله «کیبوتص سده بوکر» در شهر بئرالسبع گردهم آمده بودند تا بگویند پروژه تأسیس اسرائیل به پایان رسیده است، یک جوان عرب مسلمان با حمله مسلحانه به صهیونیست‌ها در این شهر 4 نفر از آنان را کشته
و 5 نفر دیگر را مجروح می‌کند و بعد عملیات‌های بعدی در تل‌آویو، در جنوب حیفا و در جنین به وقوع می‌پیوندند و به ماجرای درگیری مردم با ارتش اسرائیل در ورودی مسجدالاقصی می‌رسد و به طور کلی صحنه جهان عرب و جهان اسلام به نفع فلسطین تغییر می‌کند و همان‌ها که در بئرالسبع
و در دفتر کار بن‌گوریون آماده دادن امضای یادگاری! شده بودند، سفیر را احضار و بر حقوق فلسطینی‌ها تأکید می‌کنند. ریاکاری است بله ریاکاری است! اما چه چیزی اردوغان و بن‌زاید و بن سلمان و سی‌سی و سلطان محمد دوم را به ریاکاری وادار می‌کند؟ این مهم است. ریاکاری آنان، نشان از حساسیت شدید مردم مسلمان ترکیه، امارات، عربستان، مصر و مراکش نسبت به فلسطین و قدس شریف و اقصی دارد و این یعنی فلسطین ادامه دارد و رژیم اسرائیل هنوز به معنای واقعی کلمه تأسیس نشده است.
از زمانی که ارتش اسرائیل بی‌محابا و بدون ترس و برای نشان دادن سیطره خود به سمت فلسطینی‌ها شلیک می‌کرد، خیلی نگذشته است. در سال 2002 «شائول موفاز» وزیر جنگ و «آریل شارون» نخست‌وزیر، در واکنش به اقدام شهادت‌طلبانه یک فلسطینی در «نهاریا»، وارد اردوگاهی در جنین شد و در مقابل 30 کشته یهودی نهاریا، 200 فلسطینی را به شهادت رساند. الان طی دو هفته دستکم 20 صهیونیست به دست
چهار فلسطینی کشته شده و اسرائیل جرأت نمی‌کند علیه فلسطینی‌ها واکنش تندی نشان دهد.
امروز راه حرکت رژیم اسرائیل، باریک شده و راه حرکت فلسطینی‌ها، موسع و متنوع گردیده است. بر این اساس «یاکوب‌‌هایمن» مدیر سابق «فدراسیون تشکل‌های معبد یهودیان» با اشاره به مقابله جوانان فلسطینی در ورودی مسجدالاقصی با ارتش اسرائیل، می‌نویسد «در کوه معبد
- مسجدالاقصی - ناگزیریم بسان عید پسح - یکی از سه عید بزرگ یهودیان - قربانی بدهیم تا بتوانیم جهادگران اسلامی را آرام نمائیم.»
سعدالله زارعی