kayhan.ir

کد خبر: ۲۲۱۸۹۰
تاریخ انتشار : ۲۱ تير ۱۴۰۰ - ۲۲:۲۴

اخبار ویژه

 

دیکته نوشتن توافق نیست آقای نماینده سابق مجلس!
رئیس کمیسیون امنیت ملی و سیاست خارجی در مجلس دهم، در نوشته مغشوش و انباشته از تناقض مدعی شد سخت‌گیری طرفین ایرانی و آمریکایی موجب بن‌بست مذاکرات شده و حال آنکه به‌قول روحانی می‌شود توافق کرد(!)
حشمت‌ا... فلاحت‌پیشه در روزنامه همشهری می‌نویسد: «واقعیت تلخ این است که بخشی از فرصت طلایی توافق برای احیای برجام کشته شد که شاید دلیلش این بود که دوطرف با یک دید حداکثری وارد مذاکرات شده بودند. فرصت طلایی اولیه دیپلماسی برای احیای برجام از دست رفت. حال آنکه طرفین می‌توانستند بر سر یک‌سری اصول کلی توافق کنند و بخشی از مسائل را به‌عنوان سنگ بنا برای آینده بگذارند.
البته واقعیت این است که این طرف آمریکایی بود که از برجام خارج شد و طرف‌های اروپایی هم برجام را به درستی اجرا نکردند. به همین دلیل طرف ایرانی با وسواس بیشتری سعی کرد خطوط قرمز خود را مطرح کند و تلاش کرد احیای برجام به‌گونه‌ای صورت بگیرد که علاوه بر اینکه تحریم‌های زمان ترامپ برداشته می‌شود مشکلات زمان اجرای برجام مانند مسائل بانکی و مالی و... هم پیش نیاید که دوباره مانع بهره‌گیری جمهوری اسلامی ایران از پایان تحریم‌ها شود.
به هر حال این فرصت از بین رفت. در این بین هر چه فرصت طلایی اولیه از بین می‌رفت، زمینه برای ایفای نقش عوامل منفی ثالث هم فراهم‌تر شد. (به‌صورت مشخص رژیم صهیونیستی.) به عقیده من هر چه طرفین بیشتر زمان را بکشند، احتمال نقش‌آفرینی عوامل ثالث بیشتر است.
اگر روح دیپلماتیک بر مذاکرات حاکم شود، آن‌زمان این قاعده همه یا هیچ به‌عنوان یک مانع عمل نمی‌کند. به هرحال ما باید بپذیریم که یک چالش اساسی وجود دارد و دشمنان جمهوری اسلامی ایران بر سر تحریم ایران سیاست‌های خود را پیش برده و برنامه‌ریزی کرده‌اند و الان باید بپذیریم که این مجال برای دیپلمات‌ها فراهم شود که در قالب اصل «اول توافق» سیاست را پیش ببرند. تجربه پرونده هسته‌ای ایران نشان داد تا زمانی که پرونده در شورای‌عالی امنیت ملی بود و دبیرخانه مسئول آن بود هیچ توافقی شکل نگرفت، اما به محض اینکه پرونده به وزارت خارجه ارجاع شد منجر به امضای برجام شد که همین برجام مورد تأیید همان شورای‌عالی امنیت ملی هم قرار گرفت. الان هم باید تفویض اختیار بیشتری به دیپلمات‌ها صورت بگیرد تا هر چه زودتر برجام احیا شود و از این بن‌بست خارج شویم، که به‌طور طبیعی همان‌طور که در آمریکا برخی سعی می‌کنند موضوع هسته‌ای را به موارد دیگر ربط دهند، در داخل ایران هم عده‌ای سعی دارند چنین شرایطی را شکل دهند و این قاعده «همه یا هیچ» که مطرح می‌کنند عملا به موضوعی فراتر از برجام و موضوع هسته‌ای هم کشیده می‌شود. وقتی آقای روحانی این بحث را طرح کرد که اگر اجازه بدهند ما همین هفته توافق می‌کنیم معنایش این بود که او معتقد است اکنون هم هیأت مذاکره‌کننده ایرانی در وین، به آن حد مقدوری از توافق که براساس تجربه برجام شکل گرفته بود رسیده‌اند و می‌توانند توافق را امضا کنند. اما در داخل ایران جریانات مختلفی به میزانی که دولت به آخر کار خود نزدیک می‌شد سعی می‌کردند که با قدرت بیشتری مقابله کنند. بهتر است شخص آقای رئیسی همین الان رایزنی‌هایی را صورت دهد برای اینکه دولت فعلی بتواند براساس یک حد مقدوری از یک توافق برجام را احیا کند. حد مقدور به این معناست که شاید همه خواسته‌های ایران را در بر نگیرد اما شاکله تحریم را برمی‌دارد و قابلیت هسته‌ای ایران را حفظ می‌کند». دقت در متن این نوشته مخدوش نشان می‌دهد که نویسنده باوجود آسمان و ریسمان کردن، مدعایی جز این ندارد که ایران، در حالی که هیچ‌یک از حقوق برجامی‌اش اعاده نشده، کوتاه بیاید و «به هر قیمت» توافق کند تا نقدا آمریکا بتواند به برجام برگردد و به مکانیسم ماشه دسترسی داشته باشد، بی‌آنکه که تحریم‌ها برداشته شده باشد.
این نماینده سابق مجلس، نه از موضع یک ایرانی بلکه از موضع به ظاهر بی‌طرف به برجام می‌پردازد اما در میانه راه معلوم می‌شود که او کنار آمریکا ایستاده است، چراکه وقتی دو طرف یک دعوا - یکی ناقض حق و دیگری، طرف ستم‌دیده - را مشترکا مقصر معرفی می‌کنید(دید حداکثری) در واقع، در حال دفاع از طرف عهدشکن و ظلم مضاعف به طرفی هستید که حقش پایمال شده است.
آقای فلاحت‌پیشه ادعا می‌کند ایران دید حداکثری دارد و حال آنکه به اذعان مقامات دولتی، عایدی کشورمان در ازای انجام مستمر تعهدات، «تقریبا هیچ» بلکه در مقاطعی «خسارت محض» بوده است. امثال این نماینده در مجلس نهم، برجام را در کنار برخی دولتمردان بزک و تایید کردند، با این وعده که همه تحریم‌ها لغو خواهد شد. اما شش سال پس از آن وعده‌های خلاف واقع،‌ تحریم‌ها دو برابر شده است.
در چنین شرایطی طبیعی است که ایران از آمریکا بخواهد همه تحریم‌های پسابرجام را لغو کند و تضمین بدهد که مجددا عهدشکنی نمی‌کنند کجای این مطالبه، قابل تشبیه به رویکرد آمریکاست که می‌گوید، همه تحریم‌ها را برنمی‌دارد، حاضر به راستی‌آزمایی لغو تحریم‌ها نیست و تضمین نمی‌دهد، اما در عین حال از ایران می‌خواهد برجام را منقضی بداند، تن به توافقی با تعهدات جدید (تمدید محدودیت‌های رو به پایان ایران) بدهد و ضمنا امتیازهایی را هم در حوزه توانمندی دفاعی و نفوذ منطقه‌ای خود واگذار کند!
در چنین شرایطی، آقای فلاحت‌پیشه دو طرف ماجرا را متهم می‌کند که با دید حداکثری موجب بن‌بست مذاکرات شده‌اند. و حال آنکه بن‌بست پدید آمده، حاصل ساده‌اندیشی و بی‌مبالاتی دولت و نمایندگان تصویب‌کننده برجام (بدون اخذ ضمانت کافی) است.
نکته دیگر اینکه انتقال پرونده برجام از وزارت خارجه به شورای عالی امنیت ملی، در اثر قصور و تقصیرهای پدید آمده اتفاق افتاده و قرار نیست کلاهی بزرگ‌تر از برجام مجدداً بر سر کشور و ملت ایران برود.

منطق طلبکاری مدیران دولتی به جای عذرخواهی از مردم
دولت روحانی علاوه بر ناکارآمدی در حل مشکلات اقتصادی، ضربات بزرگی به اعتماد عمومی و سرمایه اجتماعی زد.
روزنامه فرهیختگان در این زمینه در گزارشی می‌نویسد: انتظار جبران اشتباهات و یا حتی پذیرش اشتباهات و عذرخواهی از سوی دولتی که در 8 سال گذشته هیچ گاه مسئولیت آنچه را که به بار آورده، نپذیرفته، کمی دور از ذهن است. در دولتی که وزیرش پس از مرگ ده‌ها نفر در میان شعله‌های آتش در حادثه برخورد دو قطار، به جای عذرخواهی از بیمه بودن کشته شدگان می‌گوید، نمی‌توان انتظار داشت در آخرین روزهایش که دیگر نه نیاز به رأی دارد و نه چیز دیگر، بابت حادثه‌های تأسف‌بار دیگر، حاضر به عذرخواهی باشد.
این روزنامه با مرور برخی اتفاقات تلخ و رویکرد نامناسب دولت روحانی نوشت: افزایش سه برابری و ناگهانی قیمت بنزین، یکی از بی‌تدبیری‌های دولت بود که منجر به نارضایتی مردم شد.
اما به جای اینکه دولت روحانی از در صداقت با مردم سخن بگوید و آنها را برای چنین شرایطی آماده کند تا ترکش‌های اتفاقات بعدی حاصل از افزایش سه برابری قیمت بنزین در سطح جامعه کاهش پیدا کند، نه تنها این اقناع‌سازی صورت نگرفت، بلکه با اجرایی کردن یک شبه مصوبه زمینه برای اعتراضات مردمی و سوءاستفاده معاندان از آن کاملاً فراهم شد. اجرای بد مصوبه کشور را به التهاب کشاند اما عجیب آنکه در برابر التهابات رخ داده هیچ کدام از مسئولان دولتی حاضر به پذیرش اشتباهات‌شان نبودند و از زیر بار اجرای بد مصوبه افزایش قیمت بنزین شانه خالی می‌کردند. اوج این مسئولیت‌ناپذیری را می‌توان در سخنان روحانی یک هفته پس از اعتراضات آبان 98 مشاهده کرد. وی به جای عذرخواهی از مردمی که فرزندان‌شان در این حوادث جان باختند، با طفره رفتن از مسئولیت خود و با خنده‌هایی دردناک گفت: «من هم مثل همه مردم صبح جمعه مطلع شدم که قیمت بنزین تغییر کرده است.»
این اظهارات توأم با خنده موجب دلخوری بیشتر مردم شد.
مورد بعدی سخنان طلبکارانه عباس آخوندی بود. وی جزء آن دسته از مسئولانی بود که هیچ‌گاه حاضر نشد بابت اشتباهاتش عذرخواهی کند و پاسخگوی افکار عمومی باشد. او در اکثر اوقات طلبکارانه به انتقادات وارده به عملکردش پاسخ می‌داد. برای این رفتار مذموم وزیر سابق راه و شهرسازی نمونه‌های زیادی وجود دارد. در این میان دردناک‌ترین آن، حادثه تلخ برخورد دو قطار مسافربری در ایستگاه هفت‌خوان سمنان در آذر ماه 95 بود. در آن حادثه 45 نفر کشته و بیش از 100 نفر زخمی شدند. اما وزیر وقت راه و شهرسازی نه تنها حاضر به عذرخواهی از بازماندگان حادثه نشد، بلکه در واکنش به برخورد دو قطار گفت: «کشته شدگان و مصدومان این سانحه ریلی بیمه بودند، این افراد و خانواده‌های آنها می‌تواننداز امکانات بیمه‌ای و درمانی استفاده کنند.»
مورد سوم، سخنان وزیر بهداشت سابق بود. در یکی از سفرهای استانی، پیرمردی در مورد هزینه‌های سنگین خدمات فیزیوتراپی به قاضی‌زاده هاشمی گلایه کرد، ولی وزیر به جای دادن پاسخی مناسب و یافتن راه حلی برای مشکلات مردم در جواب پیرمرد گفته بود: «پایت اگر درد می‌کند خودت بمال!»
در همین راستا به برخورد نامناسب قاضی‌زاده با فرماندار بدره، به عنوان یکی دیگر از جلوه‌های نقدناپذیری وزرای کابینه روحانی می‌توان اشاره کرد. ماجرا از این قرار است که فرماندار بدره نزد وزیر بهداشت از مشکلات بهداشت و درمان این شهر گلایه و به لزوم راه‌اندازی بیمارستانی در بدره اشاره می‌کند، این درخواست به مذاق قاضی‌زاده به دلیل پایین بودن جمعیت بدره خوش نمی‌آید، اما به جای دادن پاسخی منطقی سعی می‌کند طوری جواب دهد تا دیگر کسی به فکر درخواست از وزارت بهداشت نیفتد. قاضی‌زاده خطاب به فرماندار بدره می‌گوید: «آقای فرماندار شما نماینده دولتید یا مردم؟ اگر گذاشتم یک روز دیگه بمانید اینجا، بی‌شعور.»
فرهیختگان در پایان می‌نویسد: در دولت روحانی، بیشترین شکاف اقتصاد بین فقیر و غنی در کشور ثبت شد و مسکن رشد 700 درصدی را تجربه کرد و دلار تا مرز 30 هزار تومان بالا رفت و پراید به یک آرزو تبدیل شد، اما روحانی و دولتش آنقدر از مردم و زندگی مردم دور بودند و هستند و خواهند بود که هیچ گاه این وضع را نفهمیدند. به طور حتم اگر جهانگیری از زندگی مردم خبر داشت هیچ گاه در آبان 99 نمی‌گفت: «ارزیابی اتفاقات اخیر و مواجهه کشور با پیچیدگی‌ها و فشارهای متعدد نشان می‌دهد مسئولان اقتصادی کشور عملکرد خوبی داشته‌اند.» و یا در دی ماه 99 نمی‌گفت: «اگر گروهی به جز دولت ما سر کار بود، در مقابل جنگ اقتصادی، کل ایران را از دست می‌داد.» شاید دلیل این وضعیت، شکل نظرسنجی‌های روحانی بود. او خرداد 98 گفته بود: «من روزانه نظرسنجی می‌کنم! در خیابان وقتی با ماشین می‌روم تمام چهره‌های مردم را نگاه می‌کنم که چند نفر لبخند دارند، چند نفر عصبانی هستند و چند نفر قیافه‌شان گرفته است... به هر شهری می‌روم خودم نظرسنجی می‌کنم، نگاه آدم‌ها را نسبت به خودم. نگاه کسی را که با محبت نگاه می‌کند، با تشکر نگاه می‌کنم و یا آنکه نقد دارد.»

ایران: اسناد بالادستی برق توسط دولت اجرا نشد
برخلاف ادعای رئيس‌جمهور مبنی بر اینکه دولت در زمینه تامین برق کشور از تکالیف برنامه ششم توسعه جلوتر است،‌ روزنامه رسمی دولت تصریح کرد: تدبیر و سرمایه‌گذاری کافی در زمینه برق انجام نگرفته است.
حداقل کاری که می‌توان برای کاهش شدت بحران انجام داد، اصلاح اقتصاد برق در بخش صنعت و سرمایه‌گذاری در توسعه نیروگاهی از ماحصل آن باشد تا به اقتصاد کشور به‌ویژه با تعطیلی اجباری صنایع آسیب وارد نشود. اما دولت سیزدهم باید چند اقدام را در راستای باز کردن گره‌های صنعت برق و رهایی از این نگرانی و بحران انجام دهد.
نخست آنکه؛ اصلاح اقتصاد برق از مواردی است که باید مورد توجه دولت قرار بگیرد. این یکی از چالش‌های بسیار مهم در توسعه و بهره‌برداری مناسب شبکه است و باید به سرانجام برسد. تا زمانی که یک اقتصاد مبتنی بر واقعیت جامعه و پوشش‌دهنده نیازهای شبکه برق برقرار نشود ما همچنان انتظار تنش‌هایی را در حوزه سرمایه‌گذاری و بخش‌های مختلف صنعت خواهیم داشت.
دوم؛ در سال‌های اخیر نسبت هزینه‌های سرمایه‌گذاری به هزینه‌های جاری روند کاهش داشته‌ایم. این نشان می‌دهد که درآمد صنعت برق به سمت هزینه‌های جاری رفته است و باید این روند تغییر جهت بدهد. منابع باید به سمت توسعه شبکه بهتر و بهره‌گیری از فناوری نوین‌تر در صنعت برق سوق داده شود.
سوم؛ کشور در توسعه نیروگاهی عقب افتاده است و باید فکری شود. هم در افزایش راندمان نیروگاه‌ها، هم در ایجاد نیروگاه‌های جدید و هم در توسعه منابع تجدیدپذیر باید روند فعلی اصلاح شود. در تجدیدپذیرها بسیار بسیار عقب هستیم و باید در سیاست‌های کلی یک تغییر ماهیتی دیده شود.
چهارم؛ به‌روز‌رسانی شبکه و کاهش فرسودگی است. فرسودگی در حال افزایش نگران‌کننده‌ای است و باید در این زمینه کار جدی انجام شود.
پنجم؛ اصلاح ساختار در وزارت نیرو و تعیین تکلیف شرکت‌های با ماهیت خصولتی است. یکی از دلایل کاهش بهره‌وری همین ساختار غیرمؤثر است. هر روشی را که ما در ساختار‌های ضعیف پیاده کنیم نتیجه ضعیف خواهد داد.
ایران می‌افزاید: مهم‌ترین مشکل در صنعت برق، عدم سرمایه‌گذاری مناسب برای افزایش ظرفیت‌های نیروگاهی بوده است. طبق برنامه ششم توسعه، با رشد 6/5 تا 7 درصد مصرف برق در کشور باید سالانه پنج هزار مگاوات نیروگاه وارد مدار شود تا از پنج هزار مگاوات برق، یک هزار مگاوات مختص به نیروگاه‌های تجدیدپذیر باشد.
علی نقوی مدیرعامل بورس انرژی می‌گوید: شرکت توانیر علاوه بر اینکه خریدار برق از تولیدکننده‌هاست، توزیع برق را نیز تحت کنترل خود دارد و به‌طور همزمان نقش خریدار، فروشنده و سیاست‌گذار را بازی می‌کند. از سوی دیگر، ذی‌نفع دیگر بازار برق نیروگاه‌های خصوصی هستند که حدود 60 درصد از برق کشور را تولید می‌کنند،‌ ولی اختیارات بسیار محدودی دارند.
دولت خود سیاست‌گذار صنعت برق است و در نبود نهاد تنظیم‌گر، رگولاتوری این بازار را نیز به عهده دارد.
دولت نباید تنظیم‌گر این بازار باشد و نیاز به یک نهاد تنظیم‌گر مستقل است. نهادی که هم‌اکنون وجود ندارد و به‌دلیل دخالت‌های وزارت نیرو بسیاری از قوانین بالادستی این بخش اجرایی نشده است.