kayhan.ir

کد خبر: ۱۷۷۰۳۵
تاریخ انتشار : ۲۰ آذر ۱۳۹۸ - ۲۲:۰۲

اخبار ویژه

 
  آقای ماکرون! حقوق بشر چه‌قدر هم به شما می‌آید!
رئيس‌جمهور فرانسه می‌گوید بازداشت دو شهروند فرانسوی در ایران غیرقابل تحمل است.
امانوئل ماکرون در پیامی توییتری به بهانه روز حقوق بشر نوشت: بازداشت‌ دو شهروند فرانسوی در ایران امری غیرقابل تحمل است. آنها باید بی‌درنگ آزاد شوند.
او به فریبا عادلخواه اشاره کرد که تابعیت ایرانی- فرانسوی دارد و به جرم جاسوسی بازداشت شده و همچنین رولان مارشال که به گفته رادیو فرانسه دارای اتهام امنیتی است.
ماکرون همچنین گفت درخواست آزادی این دو نفر را بارها در دیدار با روحانی اعلام کرده‌ام و اکنون بار دیگر تکرار می‌کنم.
وقاحت رئیس‌جمهور فرانسه در حالی است که اولاً عادلخواه شهروند ایرانی محسوب می‌شود ثانیاً دولت فرانسه به مدت 38 سال پناهگاه یکی از جنایتکارترین گروه‌های تروریستی جهان (سازمان منافقین) بوده که 17 هزار شهروند ایرانی و همچنین کردها و شیعیان عراق را کشته‌اند.
مسخره‌تر اینکه FATF کمیته ویژه اقدامات مالی برای مبارزه با پولشویی و تأمین مالی تروریسم، در پاریس مستقر است!

از افراط ستیزه‌جویی با دولت تا تفریط وکیل‌الدولگی
علی مطهری نماینده مجلس می‌گوید: مجلس از ناحیه مجمع تشخیص مصلحت نظام و شورای هماهنگی سران قوا تضعیف شده است.
وی اخیراً در نطق خارج از دستور گفت: حوادث تلخ آبان‌ماه نشان داد که سران قوا نبض جامعه را در دست ندارند و تصمیم بدی که گرفته شد و اجرای بدتری که انجام شد متاسفانه این حوادث تلخ را به‌وجود آورد.
مطهری با بیان اینکه اگر جامعه در شرایط عادی بود جای داشت رئیس‌جمهور را استیضاح کنیم، خاطرنشان کرد: اما در شرایط خاص هستیم و حداقل کاری که مجلس می‌تواند بکند این است که وزیر کشور را به‌عنوان مسئول اصلی این تصمیم استیضاح کند و ان‌شاءالله این کار انجام می‌شود.
وی گفت: مجلس در دوره دهم از دو ناحیه تضعیف شد یکی از طرف مجمع تشخیص و دوم از طرف شورای هماهنگی سران قوا.
اظهارات آقای مطهری از جهات مختلف،‌به دور از واقعیت و بعضا فاقد صداقت است.
نخست اینکه او می‌گوید: اگر شرایط عادی بود، رئیس‌جمهور را استیضاح می‌کردیم. شورای هماهنگی سران قوا ناظر به همین شرایطی که مطهری اذعان می‌کند، تشکیل شده است و اتفاقا دو تن از آنها (روحانی و لاریجانی) هماهنگ با هم عمل می‌کنند. اگرچه درباره صداقت مطهری درباره استیضاح رئیس‌جمهور در شرایط عادی تردید جدی وجود دارد.
نظارت مجمع تشخیص مصلحت بر اجرای سیاست‌های کلی نظام هم یک اصل قانونی و جبران‌کننده انحرافات و اشکالاتی است که بعضا در مجلس دهم به شکل کاملا حاد دیده شد.
مجلس دهم در حالی برخی لوایح مربوط به FATF  را تایید کرد که وزارت خارجه صراحتا می‌گفت هیچ تضمینی درباره لغو تحریم‌ها پس از اجرای مطالبات FATF وجود ندارد! خب! وقتی برجام که امضای وزیر خارجه 6 دولت به‌علاوه قطعنامه شورای امنیت بود و بر لغو تحریم‌ها تصریح داشت و به‌ویژه «امضای کری» تضمین خوانده می‌شد، به آن شکل زیر پا گذاشته شد، چگونه می‌شد پذیرش دیکته‌های جدید در قالب FATF بدون هیچ تضمینی را پذیرفت. در اینجا امثال علی مطهری فرار به جلو می‌کنند وگرنه آنها باید مؤاخذه شده و پاسخگو باشند که چرا غیر از بلای برجام، بر تحمیل بلاهای جدید بر کشور اصرار دارند؟ از سر بی‌سوادی یا ...؟!
اما اظهارات مطهری واجد خلاف‌گویی بزرگ‌تری است و آن اینکه گویا امثال وی مهیای عمل به مسئولیت نظارتی بر دولت هستند و نظام مانع است، برخلاف این ظاهرسازی، آقای مطهری در  6 سال اخیر، کاملا نقش یک وکیل‌الدوله منفعل را بازی کرده و به جای مطالبه‌گری حقوق مردم و وعده‌های اقتصادی دولت، دنبال سیاسی‌کاری و ایجاد حاشیه امن برای مدیران اجرایی ناکارآمد بوده است.
این تفریط و کم‌فروشی گل‌درشت، ادامه رفتار کاملا افراطی وی در معارضه با دولت دهم است؛ که اوج آن را می‌توان در درگیری کاملا رادیکال و غیراخلاقی طیف وی با دولت دهم در ماجرای استیضاح وزیر کار دید؛ ماجرایی که طرفین آن مورد اعتراض رهبر انقلاب قرار گرفتند. ایشان بردن اختلافات مسئولان بر سر سفره مردم را خیانت توصیف کردند.
پرسش از مطهری این است که اگر به بیان او، امروز شرایط عادی نیست و بنابراین با دولت باید مدارا کرد، چرا آن روز نکردند و اگر کار آن روز درست است، چرا امروز کاملا برعکس رفتار می‌کنند و به‌جای حداقل انتقاد از دولت، کوتاهی و کم‌کاری را گردن نظام می‌اندازند؟
آیا این مدل رفتار متناقض، مصداق همان فرمایش حکیمانه امیر مؤمنان علیه‌السلام نیست که فرمود: «لاتری الجاهل الا مُفَرِطاً او مُفَرَّطاً. جاهل را نمی‌بینی مگر در افراط یا تفریط.

خودتان را گول نزنید و بعداً نگویید دوباره کلاه سرمان رفت
رئیس‌جمهور می‌گوید خطوط قرمز نظام را در مذاکرات رعایت می‌کند.
روحانی دیروز در نشست هیئت دولت، با تأکید بر اینکه دولت حتی یک لحظه از برهم زدن نقشه دشمن و تحریم‌ها غافل نبوده است، اظهار داشت: باید یا تحریم‌ها را دور بزنیم و یا دشمنان را وادار کنیم تا توبه کنند و دولت مصمم است، هم با تقویت تولید داخلی و هم از طرق مختلف از جمله مذاکره این توطئه را درهم بشکند و در این راستا دولت در چارچوب خطوط قرمز نظام حرکت کرده و از آن عبور نخواهیم کرد.
این سخنان آقای روحانی از جهات مختلف، قابل تأمل است. او می‌گوید مذاکره از جمله راه‌های درهم شکستن توطئه تحریم‌های دشمن است. طبعاً مراد روحانی، مذاکره با اروپا و به ویژه آمریکاست؛ همچنان که اخیراً به واسطه سفر آقای عراقچی به ژاپن، مقدماتی هم برای برخی تحرکات غیرمستقیم فراهم کرده‌اند.
طبعاً مذاکره برای مذاکره معنا ندارد بلکه مذاکره می‌کنند تا به هدف «توافق» برسند. خب! توافق برای چیست؟ برای اجرا کردن تعهدات طرفین، یا فریب یک طرف از سوی دیگر به نحوی که یک طرف تمام تعهدات را اجرا کند و طرف دیگر، مطلقاً شانه خالی کند بلکه درست برعکس تعهداتش عمل نماید؟!
مسیر مذاکره با آمریکا و اروپا بدین معنا، از سوی آنها مسدود است چرا که آمریکا با نقض صریح برجام و اروپا به واسطه همراهی عملی با ترامپ و زیر پا گذاشتن همه تعهدات، عملاً دو سال مذاکره و توافق برآمده از آن را به تمسخر گرفته‌اند؟ با این اوصاف، مذاکره جدید، تدارک ریشخند بیشتر و فشار مضاعف است.
آقای روحانی گاه وساطت فرانسه و گاه ژاپن را برای مذاکره با آمریکا می‌پذیرد و حال آن که اولاً خود این میانجی‌نماها، تعهدات خود را زیرپا گذاشته و عملاً نشان داده‌اند بی‌طرف نیستند. ثانیاً دولت آمریکا هم دنبال تفاهم و تعامل و اعتمادسازی و احترام نیست، بلکه اصرار دارد زورگویی و بدعهدی را به رخ بکشد؛ تا آنجا که همین آقای روحانی تصریح کرد کشورها مگر دیوانه‌اند که با شما مذاکره و توافق کنند، در حالی که شما می‌گویید توافق موجود (برجام) زیرپا باشد و اجرا نشود.
نکته مهم دیگر این است که دولت آمریکا زیرپا گذاشتن توافق و بازگرداندن تحریم‌ها را مقدمه‌ای برای مجبور کردن ایران بر مذاکره دوباره و دادن امتیازات بیشتر می‌داند بدون این که کوچک‌ترین تضمینی درباره برداشتن تحریم‌ها بدهد. در این شرایط، اظهارات آقای روحانی مبنی بر این که دولت مصمم است با مذاکره، توطئه تحریم دشمن را در هم بشکند، عاری از حقیقت است، چه این که مذاکره نقطه مقابل تحریم نیست بلکه این دو، ابزار مشترک در نقشه آمریکایی «فشار - باج‌گیری پای میز مذاکره است». در واقع، بازگشت آقای روحانی پای میز مذاکره (ولو به شکل غیرمستقیم)، بازی در نقشه دشمن است نه مقابله با آن.
نهایتاً این که با عنایت به تجربه 6 سال اخیر و بدعهدی مشترک دولت‌های اوباما و ترامپ، مذاکره مجدد با آمریکا، ممنوع و خط قرمز نظام است. بنابراین، اینکه گفته می‌شود «دولت در چارچوب خطوط نظام حرکت کرده و از آن عبور نخواهیم کرد» و ضمناً مذاکره (با آمریکا) پیگیری می‌شود، تناقض دارد. اما صرف‌نظر از خطوط قرمز حکیمانه نظام،‌ رفتار آقای روحانی، نقض اظهارات صریح اوست که اولاً مذاکره مجدد با آمریکای عهدشکن را دیوانگی خواند و ثانیاً تصریح کرد که آمریکا با اخذ امتیازات و بازگرداندن تحریم‌ها، کلاه گذاشت؛ «دیگر حاضر نیستیم سرمان کلاه برود» که روحانی گفت، در تناقض با موضع صریح آمریکاست که می‌گوید برای برداشتن تحریم‌ها، باید امتیازهای هسته‌ای و غیرهسته‌ای جدید بدهید و ابطال برجام را بپذیرید. آنچه روحانی؛ در سخنان متناقض دیروز گفت؛ چیزی مانند «دایره سه‌گوش» یا «مثلث چهارگوش» است.

روایت سایت حامی دولت از بی‌محلی روحانی به مردم
یک سایت حامی دولت نسبت به برخی عملکردهای رئیس‌جمهور، اظهار شرمندگی و از مردم عذرخواهی کرد.
خرداد نیوز نوشت: قریب به اتفاق رأی‌دهندگان چندمیلیونی روحانی اکنون در صف ناراضیان و منتقدان هستند. اما چه شد که اینگونه شد؟ این سقوط آزاد چرا با این شتاب رقم خورد؟
این روزها کمتر کسی یافت می‌شود که از منتخب 2 سال پیش خود حمایت کند!
ضربه مهم و تاریخی به اعتبار رئیس جمهور بیش‌ و پیش از هر چیزی به عملکرد و رفتار و گفتار خود او و اطرافیانش باز می‌گردد!
ماجرا درست از فردای انتخابات 96 آغاز شد. جایی که روحانی به رغم وعده‌های پرطمطراق انتخاباتی، کابینه‌ای ناهمسو با شعارها و وعده‌های خود و مطالبات حامیان برگزید و چهره‌های بدسابقه اما از حلقه نزدیکان خود را میدان داد و اولین دهن‌کجی به افکار عمومی را کلید زد. هنوز مردم از این گزینش‌های عجیب و غریب در حیرت بودند که مدرسه پیرمردهای دولت با گزینش‌های خود و البته ندانم‌کاری‌های خود، آنچه که دستاورد دولت یازدهم هم به حساب می‌آمد، را با چند دستگی سیاست‌ها و عملکردهای اقتصادی بر باد داده و غول تورم دوباره خودش‌ را نشان داد، آن‌هم در کنار رکود چندساله.
دلار بی‌سابقه‌تر از هر زمان، زبانه کشید و بر پیکره اقتصاد آتش زد، گرانی و بیکاری و سفره تنگ شده مردم و معیشت بر باد رفته آنان حاصل دولتی شده بود که قرار بود با تدبیر امید بیافریند و به نظر کارشناسان بها دهد و پوپولیستی عمل نکند.
جامعه، فردی در برابر خود می‌دید که گویی به راحتی آب خوردن وعده‌های خود را فراموش کرده و این حس فریفته شدن سرمایه اجتماعی روحانی را بر باد داد تا بالاخره روحانی تیر آخر را هم شلیک کرد.
لزوم واقعی شدن قیمت حامل‌های انرژی و بهبود توزیع ناعادلانه یارانه‌های پنهان مورد تردید هیچ کارشناسی نبود اما چگونه و به چه میزان و در چه چارچوبی محل بحث بود، هر چند از دولت سالخوردگان انتظار توجه و اجرایی کردن طرح‌های نو متناسب با رشد و توسعه فناوری‌های جدید نبود و نیست اما طرح به بدترین شکل ممکن توسط دولت اجرا شد.
اما بدتر از بد، ناصواب‌تر از هر گزینه‌ای، واکنش‌های بعد از اجرای طرح بود، جایی که پس از کشته شدن تعداد قابل ملاحظه‌ای از معترضان، روحانی نه در قامت یک رئیس‌جمهوری حقوقدان و دغدغه‌مند حقوق شهروندی بلکه در مقام یک رئیس دولت مغرور و بی‌توجه به دغدغه‌ها و نگرانی‌های مردم، به جای پذیرش قصور و عذرخواهی از مردم به‌خاطر این بی‌تدبیری واکنش‌هایی از خود نشان داد که دل هر ایرانی را به درد آورد و با خنده‌های زننده و مشمئزکننده خود به توجیهاتی دست برد که خلق را به حیرت انداخت!
شوربختانه به عنوان حامیان دیروز رسانه‌ای روحانی پشیمان و عذرخواه مردم هستیم که آنان را ترغیب به حمایت از او کردیم، پشیمانی که نه به خاطر عدم کامیابی فردی و شخصی بلکه به دلیل عدم واقع‌گویی و فریب افکار عمومی است که بیش و پیش از هر چیز امید به آینده، انتظار تغییر مطلوب و بهبود حداقلی شرایط را سوزاند و بر باد داد و تأسف‌تر آنکه هیچ نشانه تنبه و اصلاحی هم در آنان دیده نمی‌شود!

دولت در کنار گران کردن بنزین چرا باید میلیاردرها را از مالیات معاف کند
یک روزنامه حامی دولت، معافیت مالیاتی هنرمندان و سلبریتی‌های میلیاردر از مالیات را بی‌عدالتی خواند.
روزنامه جمهوری اسلامی با اشاره به تصمیم اخیر دولت که از سوی نوبخت ابلاغ شد و شائبه سیاسی داشت، نوشت: بازیگران هم شهرت دارند، هم ثروت و هم در پاره‌ای موارد قدرت. قرار گرفتن این افراد در فهرست مشمولان معافیت‌های مالیاتی، ظلم بیشتر به کارمندان و اقشار متوسطی از قبیل کسبه جزء است که طبق قانون باید مالیات پرداخت کنند درحالی که اکثر بازیگران با استفاده از عنوان «هنرمند» از پرداخت مالیات درآمدهای کلان معافند!
اطلاعات موجود نشان می‌دهد اکثر بازیگران از قراردادهائی برای بازی در فیلم‌های سینمائی و مجموعه‌های تلویزیونی یا خانگی پول‌های کلانی دریافت می‌کنند. براساس همین اطلاعات، دستمزد این افراد از 500 میلیون تومان تا یک میلیارد تومان برای بازی در هر فیلم است. آنها در هرسال در چند فیلم بازی می‌کنند و بدین ترتیب، سالانه میلیاردها تومان درآمد دارند. هزینه‌های زیاد و ریخت‌وپاش‌های بی‌حساب و کتاب این افراد نیز نشان می‌دهد آنها دارای زندگی اشرافی هستند و سطح زندگی آنها با سطح زندگی عامه مردم بسیار متفاوت است. اطلاعات منتشره درباره یکی از بازیگران مشهور حکایت از ارسال ماهانه 10 هزار دلار برای تحصیل فرزند خود در خارج از کشور دارد. اینکه چنین ثروتی چگونه به دست می‌آید و جامعه ما با چنین درآمدزائی‌های بی‌حساب و کتابی به کدام طرف در حرکت است، بحث دیگری است. آنچه اکنون موردنظر است اینست که چرا افرادی با چنین درآمدها و ثروت‌های کلانی باید از مالیات معاف باشند؟
با توجه به آنچه درباره درآمدهای کلان بازیگران می‌دانیم، عدالت اقتضا می‌کند آنها نیز مشمول پرداخت مالیات شوند.
دولتمردان به این واقعیت آشکار توجه کنند که معافیت مالیاتی بازیگران علی‌رغم درآمدهای کلانی که دارند از یک طرف و گرفتار شدن اقشار ضعیف جامعه در چنبره گرانی‌های ناشی از افزایش قیمت بنزین از طرف دیگر و مشکلات معیشتی اصحاب رسانه که خادمان بی‌مزد و منت فرهنگ کشور هستند از ناحیه  سوم، ادعای عدالت‌خواهی مسئولین را زیر سؤال می‌برد. راه صحیح این است که از صاحبان درآمدهای کلان در هر صنفی که هستند به تناسب درآمدشان مالیات گرفته شود و فشار از گروه اقشار کم‌درآمد برداشته شود.