kayhan.ir

کد خبر: ۲۸۷۱۴۲
تاریخ انتشار : ۰۹ ارديبهشت ۱۴۰۳ - ۱۹:۵۳
 نقد و بررسی سه‌گانه «ارباب حلقه‌ها»- بخش دوم و پایانی

سرزمین مقدس و نبرد آخرالزمان

 
 
 
مسیح عرفان
شهر میناس تریث، به عنوان آخرین دژ انسانی در مقابل شیطان شرقی، با حساب می‌آید. این شهر نمادی مهم دارد؛ درختی خشک که تنها زمانی سبز می‌دهد که پادشاه به این سرزمین بازگردد. به درخت خشک گاندور، در سفرنامه‌ سر جان مندویل، اشاره شده است.
درختی که از زمان به صلیب کشیده شدن مسیح، خشک شده و تا وقتی شاهزاده‌ای از غرب زیر این درخت، آواز نخواند، سبز نمی‌شود. در فیلم نیز درخت تا بازگشت پادشاه، خشک مانده و بعد از بازگشت آراگورن است که سبز می‌شود. در کتاب مقدس، آغاز جهان با باغ عدن و درخت زندگی شروع می‌شود. در پایان نیز اورشلیم جدید و همان درخت ترسیم می‌شود.
در کتاب ارباب حلقه‌ها هم که دو درخت به والینور، سرزمین مقدس والار‌ها نور می‌دهد، آراگورن نازل شده‌ همان درخت را پیدا کرده و در میناس تریث، شهر آخرالزمانی گاندور، می‌کارد.
با توجه به شخصیت آراگورن که کاملا منطبق بر وجه پادشاهی منجی مسیحی است، بازگشت وی به چنین شهری نیز اشاره به بازگشت منجی به شهر آخرالزمانی اورشلیم و نبرد نهائی وی با شیاطین دارد.
شیاطین در سرزمین میانه
در سرزمین میانه، سایرون شیطان اصلی است. از طرفی سارومان نیز با پذیرش و تواضع در مقابل قدرت وی، به جادوی سیاه پناه برده و حتی موجوداتی شبیه گولِم یهودی را که اورک‌های نام دارد و از اورک‌های معمولی قوی‌تر است، خلق می‌کند. همچنین سایرون نه پادشاه دوزخی دارد که آنها نیز از سپاه شیطان هستند. برای شناخت نقش سارومان و سایرون، خواندن فقراتی از کتاب مقدس ضروری است:[1] خداوند بر قوم اسرائیل ترحم خواهد کرد و بار دیگر آنها را برخواهد گزید و در سرزمینشان ساکن خواهد ساخت. بیگانگان مهاجر در آنجا با خاندان یعقوب زندگی خواهند کرد.[2] قوم‌های جهان به ایشان کمک خواهند کرد تا به وطن خود بازگردند. قوم اسرائیل در سرزمینی که خداوند به ایشان داده قوم‌های دیگر را به بردگی خواهند گرفت. آنانی که قوم اسرائیل را اسیر کرده بودند، خود به اسارت ایشان در خواهند آمد و بنی‌اسرائیل بر دشمنان خود فرمانروایی خواهند کرد[3] هنگامی که خداوند قوم خود را از درد و اضطراب، بندگی و بردگی رهایی بخشد، [4] آنگاه ایشان با ریشخند به پادشاه بابِل چنین خواهند گفت: «ای پادشاه ظالم سرانجام نابود شدی و ستمکاری‌هایت پایان گرفت [5] خداوند حکومت ظالمانه و شرارت‌آمیز تو را در هم شکست. [6] تو با خشم و غضب، مردم را پیوسته شکنجه و آزار می‌دادی، [7] اما اکنون تمام مردم از دست تو آسوده شده، در آرامش زندگی می‌کنند و از شادی سرود می‌خوانند. [8] حتی صنوبرها و سروهای لبنان نیز با شادمانی می‌سرایند: «از زمانی که تو سقوط کردی دیگر کسی نیست که ما را قطع کند!»[9] «دنیای مردگان آماده می‌شود تا به استقبال تو بیاید. رهبران و پادشاهان دنیا که سال‌ها پیش مرده‌اند، آنجا در انتظار تو هستند. [10] آنها وقتی تو را ببینند به تو خواهند گفت: «تو نیز مانند ما ضعیف شدی و با ما فرقی نداری! [11] حشمت تو از دست رفته است و نوای دلنشین بربط‌های کاخ تو دیگر به گوش نمی‌رسد. اکنون تشک تو کرمها هستند و لحافت موریانه‌ها.» [12] «ای ستاره درخشان صبح، چگونه از آسمان افتادی! ‌ای که بر قوم‌های جهان مسلط بودی، چگونه بر زمین افکنده شدی! [13] در دل خود می‌گفتی: «تا به آسمان بالا خواهم رفت، تخت سلطنتم را بالای ستارگان خدا خواهم نهاد و بر قله کوهی در شمال که خدایان بر آن اجتماع می‌کنند جلوس خواهم کرد.[14] به بالای ابرها خواهم رفت و مانند خدای متعال خواهم شد.»[15] اما تو به دنیای مردگان که در قعر زمین است، سرنگون شدی.[16] اینک وقتی مردگان تو را می‌بینند به تو خیره شده، می‌پرسند: «آیا این همان کسی است که زمین و قدرت‌های جهان را می‌لرزاند؟ [17] آیا این همان کسی است که دنیا را ویران می‌کرد و شهرها را از بین می‌برد و بر اسیران خود رحم نمی‌کرد؟» [18] «پادشاهان جهان، شکوهمندانه در قبرهایشان آرامیده‌اند، [19] ولی جنازه تو مثل شاخه‌ای شکسته، دور انداخته شده است. نعش تو در قبر روباز است و روی آن را جنازه‌های کشته‌شدگان جنگ پوشانده و مانند لاشۀ پایمال شده، تا به سنگ‌های ته گودال فرو رفته است. [20] تو مانند پادشاهان دیگر دفن نخواهی شد، زیرا مملکت خود را از بین بردی و قوم خود را به نابودی کشاندی. از خاندان شرور تو کسی زنده نخواهد ماند. [21] پسران تو به خاطر شرارت اجدادشان کشته خواهند شد، و کسی از آنها باقی نخواهد ماند تا دنیا را فتح کند و شهرها در آن بسازد.» [22] خداوند لشکرهای آسمان می‌فرماید: «من خود بر ضد بابِل برخواهم خاست و آن را نابود خواهم کرد. نسل بابِلی‌ها را ریشه‌کن خواهم کرد تا دیگر کسی از آنها زنده نماند.» [23] خداوند لشکرهای آسمان می‌فرماید: «بابِل را به باتلاق تبدیل خواهم کرد تا جغدها در آن منزل کنند. با جاروی هلاکت، بابِل را جارو خواهم کرد تا هر چه دارد از بین برود.» [24] خداوند لشکرهای آسمان قسم خورده، می‌گوید: «آنچه اراده نموده و تقدیر کرده‌ام به یقین واقع خواهد شد. 
موارد جالب توجهی در این فقرات وجود دارد؛ اشاره به سخن گفتن درختان و اینکه دیگر کسی آنها را ریشه‌کن نمی‌کند، در جدال اِنت‌ها با سارومان تبلور پیدا کرده است. خود نبی کاذب نیز شخصیتی شبیه به سارومان دارد که شیطان اصلی نیست اما با شیطان همکاری می‌کند. سارومان شخصیت مقابل گاندولف بوده و این نبوت وی را، البته در کذب و ناراستی، واضح‌تر می‌سازد.
همچنین نابودی پادشاهی شیطان نیز در سایرون و نابودی موردور، گنجانده شده است.
البته شاید بتوان گفت این پیشگویی، آخرالزمانی نیست و مربوط به تاریخ یهود است؛ اما عده‌ای این فقرات را آخرالزمانی می‌پندارند و در فیلم نیز از همین الگو استفاده شده است.
ماجرای حلقه‌ قدرت نیز علاوه‌بر اقتباس‌های ادبی و اسطوره‌ای، نمادی از خود شیطان است. 
نازگول‌ها که نُه سوار سایرون هستند، شباهت زیادی با شوالیه‌های معبد دارند. این انسان‌های سقوط کرده دورانی پادشاه بوده ولی تحت تاثیر وسوسه‌های سایرون و افتادن در دام وی، تبدیل به ارواح خبیثی تحت فرمان او می‌شوند.
این نه سوار، شبیه به بنیانگذاران شوالیه‌های معبد هستند. زیرا از طرفی شبیه صلیبی‌های قرون وسطی لباس پوشیده و شمشیرزنی می‌کنند. از طرفی رئیس این گروه شیطانی، یک جادوگر است و در یک قسمت آراگورن نازگول‌ها را آتش زده و به این ترتیب آنها را دور می‌کند. سقوط تحت وسوسه شیطان، قدرت‌طلبی، صلیبی بودن، ارتباط با جادوگری و آتش زدن نازگول‌ها، دقیقا شبیه به ماجرای شوالیه‌های معبد و نه شوالیه‌ بنیانگذار این فرقه است. صلیبیون مرتد در این گروه، متهم به جادوگری و توهین به نماد‌های مسیحی شده‌اند و در پایان نیز با فرمان پاپ، به آتش کشیده شدند. نازگول‌ها در فیلم سوار بر اژدها هستند و این شیطانی بودن نازگول‌ها را پررنگ‌تر می‌کند.
مجموع این موارد، می‌تکاند نشان‌دهنده‌ اقتباس نه نازگول از شوالیه‌های معبد باشد. خصوصا اینکه تالکین مسیحی بوده و طبیعتا همچون فراماسون‌ها، هیچ‌وقت طرف شوالیه‌های مرتد را نخواهد گرفت.
البته نازگول‌ها شباهتی با چهار سوار آخرالزمانی در مسیحیت نیز دارند. نازگول‌ها در شرارت و آخرالزمانی بودن و سوارکاری، شبیه این چهار سوار هستند. لشکریان سایرون نیز قابل توجه است؛ در کنار اورک‌ها، دزد‌های دریایی و سپاه شرقی‌ها که شباهت به مصریان دارد، دیده می‌شود. این ضدیت با شرق، با شباهت ابزار‌های محاصره‌ نظامی اورک‌ها، پررنگ‌تر می‌شود. هر چند منجنیق‌ها و نردبان‌های اورک‌ها، توسط مسیحیان نیز استفاده شده است؛ اما لباس سربازان و شوالیه‌های گاندور و معماری مدیترانه‌ای میناس‌تریث که شبیه به شام و فلسطین است، یادآور جنگ‌های صلیبی و جدال مسلمین با صلیبیون است. (دین در سینمای شرق و غرب، محمدحسین فرج‌نژاد و همکاران، صفحات ۴۰۹ و ۴۱۰)
در فیلم ما هیچ مسلمانی نداریم؛ اما شیطان نشان دادن جبهه‌ مقابل صلیبی‌ها، لاجرم تداعی خاصی نسبت به مسلمانان و ضدیت با اسلام ایجاد خواهد کرد و مخاطب در دو جبهه‌ صلیبیون و اسلام، حتما طرف صلیبیون خواهد بود.
مجموعا می‌توان گفت شیاطین در ارباب حلقه‌ها، ترکیبی از نیروهای شر در کتاب مقدس و تاریخ اروپاست که در کنار بحث منجی مسیحی، فضای دینی عجیبی را درست کرده است.
با توجه به مباحث گذشته، ارباب حلقه‌ها، ترسیم‌گر آخرالزمان مسیحی، ظهور منجی مسیحی، نابودی شیطان کتاب مقدس و بازگشت پادشاه وعده داده شده است. در واقع فیلم طبق وعده و تقدیر از پیش تعیین شده، آراگورن را به پادشاهی می‌رساند؛ (دین در سینمای شرق و غرب، محمد حسین فرج‌نژاد و همکاران، صفحه۳۹۸)
جمع‌بندی و نتیجه‌گیری
دیدیم که تالکین با تخصص در ادبیات غربی، فولکلور‌های اروپایی و شناخت کافی از مسیحیت، اثری را خلق کرده که می‌تواند موضوع پایان‌نامه‌های متعددی باشد. چنان‌که کتب و مقالات زیادی برای فهم ریشه‌های فکری آثار تالکین، نوشته شده است.
هر چند ریشه‌یابی تمام عناصر فیلم، امری بسیار سخت است و اقتباس‌های متعدد تالکین، قضاوتی قطعی را ممکن ساخته است؛ اما در مجموع می‌توان گفت، ارباب حلقه‌ها در عناصری مسیحی، و در بعضی المان‌های دیگر، اسطوره‌ای و مشرکانه است.
به نظر می‌رسد تالکین با اینکه مسیحی بوده، اگر بپذیریم نیت وی از نگارش کتاب‌ها، ترویج الگو‌های صلیبی بوده است، علی‌رغم زحمات زیاد، به خبطی بسیار مهم دچار شده است.
در بخش اساطیر، گفتیم که مؤلفه‌های زیادی از اساطیر مشرکانه‌ اروپایی در کتاب و به تبع، فیلم دیده می‌شود. اما کتاب کاملا هم پاگانیستی و مشرکانه، همچون هری پاتر، نیست.
به نظر نگارنده، نتیجه‌ کتاب‌های تالکین، ارائه‌ شخصیت و فضائل اخلاقی منجی مسیحی، در یک جهان غربی با قهرمانان چشم‌رنگی، در قامت عده‌ای غیرمسیحی است. جذاب‌ترین قهرمان تالکین یک جادوگر است؛ جادوگری که شبیه به اودین، خدای خدایان نورس بوده و با عصای خود کار‌های خارق‌العاده انجام می‌دهد. گاندولف دیالوگ‌هایی اخلاقی دارد، امیدبخشی وی نسبت به جهان‌های پس از مرگ ارزشمند است و مبعوث شدن وی از طرف یک قدرت ماورائی و بازگشت وی به سرزمین میانه، مؤلفه‌های دین‌گرا و توحیدی است.
اما باید دقت کرد که یک جادوگر، تمام این سخنان را گفته و هدایت‌ها را به عهده‌ دارد. علی‌رغم منع‌های شدید مسیحیت نسبت به جادوگری، برای نگارنده جای تعجب است که چرا تالکین چنین شخصیتی را به یک جادوگر داده است. هر چند جادوگری گاندولف متفاوت از هری پاتر بوده و بسیار محدودتر است.
آراگورن نیز در فیلم خیلی خط و ربطی با موجودات ماورائی ندارد. فرودو نیز متکی بر قدرت خود بوده و صرفا از گلادریل کمک‌هایی دریافت می‌کند.حتی امید آراگورن و گاندولف هم به فرودو بوده و لذا در پایان فیلم همگی به فرودو ادای احترام می‌کنند.گلادریل نیز کاملا یک الهه‌ پاگانی بوده و ترسیم جسمانی روح‌القدس، کارکردی عکس هدف نویسنده را داشته است.
در مجموع، نتیجه‌ ارباب حلقه‌ها، نه ساختن یک جهان مسیحی، بلکه ساختن جهانی مخلوط از عناصر مسیحی و اسطوره‌ای است؛ لذا ارباب حلقه‌ها نه یک فیلم صرفا مسیحی، بلکه اثری مسیحی- نئوپاگان است. جهانی که موجودات عجیب و غریب اسطوره‌ای با انسان‌ها علیه شیاطین متحد شده، هدف رسیدن به پادشاهی دنیوی است و جادوگر، مهم‌ترین نقش هدایت را برعهده ‌دارد. اگرچه سارومان نقشی شیطانی دارد، اما آنتی‌تز وی یک جادوگر دیگر است و ما در این اثر، شاهد جادوی خوب و بد هستیم که از منظر مسیحی نیز باطل است. 
پس می‌توان گفت فیلم «ارباب حلقه‌ها»، نگاهی التقاطی داشته و به ‌جای آنکه مبلغ مسیحیت باشد، خصوصا در دوران ما، می‌تواند مبلغ فرقه‌های کفرکیش جدید باشد. به همین علت است که محققین نئوپاگان نیز به ‌دنبال مصادره و استفاده از اثر تالکین به نفع گسترش گفتمان خود هستند. 
متاسفانه فیلم «ارباب حلقه‌ها» نیز در همین فضا، بیشتر از آنکه مروج مسیحیت باشد، مروج گفتمان معنویت‌های غیرالهی و اسطوره‌زده است.
* پی‌نوشت‌ها در دفتر روزنامه موجود است.