kayhan.ir

کد خبر: ۲۴۶۴۰۷
تاریخ انتشار : ۰۵ مرداد ۱۴۰۱ - ۱۹:۲۲

مرصـــاد و رسوایی سازمان نفاق

 
 
محمدهادی صحرایی
آيا نديدى رفتار پروردگارت با قوم عاد چگونه بود؟... و با فرعون كه مردم را چارميخ مى‏كرد اينها اقوامى بودند كه در بلاد طغيان كردند و در نتيجه طغيان خود، فساد را در بلاد بگستردند پس پروردگارت تازيانه عذاب را بر سر آنها فرود آورد آرى پروردگار تو همواره در كمين است. (سوره فجر آیات 6 تا 14)
ماه‌های تیر دوران انقلاب اسلامی در اصل مرور شناسنامه مظلومیت انقلاب اسلامی در تاریخ ایران است و هرگز نمی‌توان بدون طلب رحمت و مغفرت برای قربانیان و مظلومان و نیز نفرین بر التقاط و انحراف منافقین از آنها یاد کرد. ضرباتی که جهالت و خباثت مجاهدین خلق به ملت و کشورمان زدند را باید بدتر از حمله دشمنان خونی به حساب آورد. اینها به نام اسلام، قوم و خویش و مردم همزبان خود را کُشتند. گروهک فرقان و کومله و دموکرات و امثال آنها هم اگرچه کارنامه‌ای مشابه دارند ولی منافقان‌اند که از کفار بدترند و فتنه آنهاست که از قتل هم بدتر است. و ادامه ردّ خون مردم مظلوم ماست که تا امروزمان کشیده شده است. در تاریخ ثبت گردید که خوارج انقلاب اسلامی که خود را مجاهد خلق می‌نامیدند کاری با مردم خود کردند که چنگیز مغول و رؤسای جمهور آمریکا و اسرائیل نکردند. 
مرداد ماه هم همین گونه است. صدام بعثی عفلقی و سایر مستکبرین عالم با آن همه خباثت و وحشیگری، تن به قطعنامه 598 دادند و آتش بس را مطالبه کردند ولی سازمان مجاهدین خلق نپذیرفت. از دشمنان قسم خورده ایران سلاح و تجهیزات گرفت و همدست با امپریالیسمی که زمانی داعیه مبارزه با آن را داشت‌، به خاک خود تجاوز کرد و از مردم خود چنان کشتار کرد که هرگز فراموش نخواهد شد. جنایت منافقین در اسلام‌آباد غرب و به ویژه در واقعه بیمارستان امام خمینی این شهر، کم از جنایات معروف تاریخ ندارد و این نوع جنایت را می‌توان در قاموس خونخواران تاریخی یافت. اصحاب اخدود و... و زنده‌سوزی دیویدیان آمریکا و مسلمانان میانمار توسط سان سوچی و منافقین در ایران و داعش در عراق و النصره در سوریه را می‌توان همه در یک صف جهنمی به خط کرد و به دوزخ الهی فرو انداخت.
منافقان، بیماران بی‌نا و نفس را در حیاط بیمارستان مثل هیزم روی هم انباشتند و زنده زنده سوزاندند. گوشت و باقیمانده آنها چنان به هم آمیخته شده بود که پیکرشان به هم جوش خورده و جداناشدنی شده بود. سنت مشئوم تیرخلاص توسط آنها چنان دقیق انجام شد که اسیری از مردم ایران در دستشان نماند. توهم فتح سه روزه ایران و سخنرانی در میدان آزادی تهران و قول مسعود متوهم و معدوم برای دستگیری حضرت امام و تحویل دادنش به صدام، چنان پس‌مانده عقل آنان را به باد داده بود که چیزی جز بوی خون و دود آتش از آنها به جا نمی‌ماند. آنها با قول دولت و مجلس آمریکا و وعده پشتیبانی قوای بعثی و حمایت برخی قدرت‌های اروپایی به گونه‌ای مسخ و تحمیر شده بودند که به برادران و خواهران خود نیز رحم نکردند.
و ستون پنجمشان که «المُرجِفون فی المدینه» بودند. 
چند روز قبل از حمله منافقین به کرمانشاه و عملیات ایذایی و فریب بعثی‌ها در جبهه جنوب، ستون پنجم منافقین، در شهر کرمانشاه به صورت گسترده‌ای فعال شدند و در میان مردم از حمله قریب‌الوقوع به ایران می‌گفتند. آن زمان سلبریتی به این معنا نبود و سمپات‌ها وظیفه جنگ روانی و تولید دلهره و خالی کردن دل مردم را بر عهده داشتند. همین شیوه‌ای که در تیرانا انجام می‌شود و شاید از همین زنان و مردان فرتوت و غُرشده‌ای که مأمور دروغ پراکنی هستند آن زمان به درِ خانه‌ها می‌آمدند و مردم را برای تخلیه شهر تشویق می‌کردند. منافقینی که مُردند و خوراک مار و مور شدند و همین‌ها که هنوز زنده‌اند و 44 سال است با شایعه مرگ قریب‌الوقوع انقلاب اسلامی سران آمریکا و اروپا را تیغ می‌زنند، 34 سال پیش هم که جوان بودند از اتمام انقلاب اسلامی سخن می‌گفتند.
سازمان مجاهدین خلقی که به فرقه رجوی معروف شده و زمانی به خاطر «تفکر ملغمه‌ای» که داشت به التقاطی معروف بود، به تمام معنا خشونت، بلاهت و بی‌وطنی را به هم آمیخته و آنچه امروز دیده می‌شود، مزدورانی هستند که برای زنده ماندن و گرفتن مواجب خود یا باید دروغ بگویند یا ترور کنند. این «بی‌هویتی » و «بی‌اندیشه‌ای » را شاید بتوان در تاریخ تشکل‌ها و فرقه‌ها بی‌سابقه دانست. شِبه‌اندیشه‌ای که « هباءً منثوراً » باشد و پشتوانه ایدئولوژیکش کپسول سیانور زیر زبانی باشد و بخواهد که با تیغ موکت‌بُری بین مردم پیش برود‌، صاحبانش چاره‌ای جز آویزان شدن به استکبار جهانی و دریوزگی صهیونیزم جهانی ندارند و چه ننگی از این زندگی انگلی بدتر؟ و چه خفتی برای کدخدا و سران سعودی و صهیون از این بیشتر که این ورشکستگان فرتوت‌، خود را منتسب به آنها بدانند؟ گویی هرچه اراذل و اوباش جهان است، در این سه گوشه بدبختی جمع می‌شوند. مثل زباله‌های سبکی که باد در کوچه بن بست جمع می‌کند.
بلایی که سران فرقه رجوی بر سر زنان و مردان خودش آورده را می‌توان به مجموعه جنایات آنان افزود. گویی اولین قربانیان این فرقه‌، اعضای آن هستند که دین و دنیا و عقل و فهم خود را به اوهام و احلام نامتعادل‌ها سپردند و عمر خود را در سراب فرقه آتش زدند. مثل ماری که خود را از دُم می‌خورد. مَثَلشان، بیمار روانی است که از رنج دیگران‌، بیش از راحتی خود لذت می‌برد چه رسد به پیشرفت و رفاه آنها که او را دیوانه می‌کند. کاش می‌فهمیدند که دنیا به کام آنها نبوده و نخواهد بود. حدود هفده هزار شهید ترور که کارنامه لجن آلود سازمان مجاهدین و فرقان و امثال آنها و نتیجه تست شخصیت خونخوار آنان است پیش از آن که کیفرخواست جانیان ضدانقلاب در محکمه عدل الهی باشد، پرچم مظلومیت مردم مقتدر ایران است که 44 سال است از اهتزاز نیفتاده و بین سلحشوران و دلاورانش دست به دست می‌شود.
بعد از ورود دیوانه‌وار منافقین به کرمانشاه که یادآور حمله یأجوج و مأجوج است‌، حماسه مردم و بسیجیان و هوانیروز و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی شروع شد. خدا روح صیادشیرازی و شهدای مظلوم و گمنام مرصاد را لحظه به لحظه رفعت دهد که جوانمردی و جسارت را به هم آمیختند و حماسه مرصاد را تا ابد بر تارک کرمانشاهی که قدمگاه زوار سیدالشهداء است منصوب کردند و ما ایرانیان تا ابد، آبرو و آرامش و آسایش و اقتدار و سینه ستبر و صدای رسای خود را مدیون حماسه آنانیم و خانواده‌های شهدا در میان ما مثل گوهر شب چراغ، می‌درخشند و ما از آنها نور می‌گیریم. اگر آنها نبودند، منافقان با مردم کشورمان همان می‌کردند که داعش و النصره با عراق و سوریه کرد یا آمریکا و انگلیس با لیبی و افغانستان. باتلاق خون یا زمین سوخته. 
 آن دسته از این مزدوران استکبار جهانی که به تیر غیب لشکر اسلام نمرده بودند‌، در برابر رزمندگان ایرانی چنان کپسول سیانور را در دهان خود شکستند که هرگز پیروزی حق و شکست خود را ندیدند. همان گونه که قبلاً در کمپ لیبرتی و اکنون در کمپ تیرانا و امثال آن حقانیت ملت ایران و بطلان اوهام خود و سرانشان را نفهمیدند و نمی‌فهمند. دقیقاً مثل فهم نباتی بایدن و سلمان سعودی در مورد جهان اطراف خود. و شاید این زندگی نباتی و کمپی، مقدمه عذاب آخرتی باشد که از امروزشان شروع شده است. کسانی که رهگذران و مردم بی‌گناه کوچه و بازار را به جرم ظاهرشان تکه تکه و فله‌ای ترور می‌کردند‌، بازوان صدام لعنتی شده و در کنار او پاچه مردم خود می‌گرفتند‌، در عملیات فروغ جاویدان خود به خانه پدری حمله کردند‌، در انتفاضه شعبانیه مأمور کشتار شیعیان عراق شدند و امروز هم اگر نتوانند خوی سرکش خود را با کُشتن نخبگان تسکین دهند در جنگ رسانه‌ای با تشویش اذهان عمومی ادامه حیات می‌دهند.
عملیات غرورآفرین مرصاد، توانست توان هجومی سازمان منافقین را به شدت کاست و آنها را با شکستی مفتضحانه رسوای خلق کرد و تاریخ جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه انقلاب اسلامی را بست و دوره‌ای جدید برای بالیدن انقلاب مردم آغاز نمود. صدام و سران نفاق در آتش دوزخ هستند و مابقی دشمنان ایران به مرور به آنها می‌پیوندند. «خسر الدنیا والآخره» که همچنان بر شیطنت خو کرده و اصرار دارند. باقیمانده سازمان مجاهدین هم اگر به لطف توبه و جبران به زندگی طبیعی و انسانی برنگردند بی‌شک مسافران بعدی جهنم خواهند بود چراکه وعده خدای متعال است که در کمین ستمگران است و سَيَعْلَمُ الَّذينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ.