kayhan.ir

کد خبر: ۱۶۷۶۳۴
تاریخ انتشار : ۲۳ مرداد ۱۳۹۸ - ۲۲:۴۲

شش ماه از گام دوم (یادداشت میهمان)


 
  العامل علی غیر بصیرة کالسائر علی غیر الطریق لایزیده سرعة السیر الا بُعداً. عمل‌کننده بی‌بصیرت مثل رهروی است که بیراهه می‌رود. تندتر رفتن، فقط او را از مسیرش دورتر می‌کند.(1)
یکی از افتخارات شیعه، پویایی و به روز بودنی است که او را دائماً در صراط مستقیمش، تقویت و کارآمدتر می‌کند. به دیگر سخن، سکون در فقه ما جایی ندارد و سکوتی که از سر بی‌برنامگی باشد نیز نداریم. در نظر اسلام ناب، مسلمان باید بتواند مقتضیات زمان خود را بشناسد و خود را با توجه به شرایط موجود، در مسیرش حرکت دهد. روزی وظیفه‌اش جهاد علمی و روز دیگر جهاد با شمشیر و دیگر روزی نیز جهادش اقتصادی است. او مجاهد خداست و هرجا که ضعفی ببیند شانه زیر بار مسئولیت می‌گذارد و امور دین و امت را پیش می‌برد. مسلمان واقعی فرزند زمان خویشتن است و با ملاحظه زمان، صراط مستقیمش را طی می‌کند. درست مثل کسی که در مسیر طولانی خود، خودرو را به اقتضای وسع مالی و شرایط راه، انتخاب می‌کند و در هر مقطعی، هوشمندانه مرکب عوض می‌کند. مسلمان واقعی هدف را گم نمی‌کند و راهِ مانده تا هدف را نیز به دقت و به جزء، به او گفته‌اند و می‌داند. او برنامه دارد و پا بر جای سست نمی‌گذارد.
22 بهمن سال گذشته که مردم جشن چهل سالگی انقلاب اسلامی خود را برگزار کردند، همزمان فرمان گام بعدی و چهل ساله دوم را نیز گرفتند و اگرچه این فرمان مقارن با شهادت جمعی از پاسداران رشید اسلام بود - که یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد- و تأثر ناشی از آن ضایعه، اهمیت این بیانیه بالا بلند را پوشاند ولی اکنون که شش ماه از آن روز می‌گذرد و نقشه راه بیانیه گام دوم در دست نخبگان و دسترس اندیشمندان است، نیاز مبرم است که جدای از سند بالا دستی بودن آن و پرهیز جدی از نگاه‌های تعارفاتی و تزئیناتی و تشریفاتی که همیشه پوشاننده حقایق و اغواگر بوده اند، به عنوان یک کتابِ کار و کتابِ راهنما به بیانیه گام دوم نگریسته شود و مطالبش مثل پول و اسکناس، در میان مردم دست به دست و در میان فرهیختگان و علمای حوزه و اساتید دانشگاه به عنوان موضوع کارگاهی بحث و گفت‌وگو شود؛ که کتاب راهنما کتاب کار است نه کتاب دکور و این واقعیتی عیان است که با مطالعه قابل تجربه است. نیاز به تعارف نیست. این بیانیه در اصل «إلقاء الأصول إلینا»ست که «علینا بالتفرع».
اینکه در مطلعش آمده است «انقلاب پُرشکوه ملّت ایران که بزرگ‌ترین و مردمی‌ترین انقلاب عصر جدید است» واقعیت تاریخی و درخشان و قابل افتخاری است که روی همه مدعیان دروغگو را سیاه کرده. چهل هفته خونین فرانسه امروز را که معلوم نیست توسط کی و از کِی مهد قانون نامیده شده، پیش چشم جهان است و مردم ناامید و مأیوسش شنبه‌ها را به هم دوخته‌اند تا بتوانند حرف خود را به کاخ نشینان تفهیم کنند. انگلیسی که روباه پیر و پرتجربه استعمارگر است، امروز اسیر چنگال ملکه‌ای است که از اردک و ماهی رود و دریا تا جان آدمیان را مِلک خود می‌داند. و آمریکایی که تا چندی پیش از زبان غربزدگان ما نمی‌افتاد را ببینید که چگونه گرفتار «یارویی» شده که روز به روز، کشورش را به قهقرا می‌برد. اما انقلاب اسلامی «تنها انقلابی است که یک چلّه‌ پُرافتخار را بدون خیانت به آرمان‌هایش پشت سر نهاده». انقلاب خونین فرانسه، سلطنت را برداشت و کودک جمهوری را پیش پای امپراتوری ناپلئون قربانی نمود. انقلاب خشن بلشویکی روسیه به سوسیالیسم و سوزاندن هفتاد سال از عمر مردم و کشتار حدود 2 میلیون نفر ختم شد. انقلاب طولانی مدت هند در نهایت برای خروج کمپانی هند شرقی بود و یک هدف عمده بیشتر نداشت. ولی انقلاب اسلامی ایران چهل سال است بر اصول و شعار ثابت است و «اینک وارد دوّمین مرحله‌ خودسازی و جامعه‌پردازی و تمدّن‌سازی شده ‌است.»
انصافاً باید «درودی از اعماق دل بر این ملّت و نسلی که آغاز کرد و ادامه داد و بر نسلی که اینک وارد فرایند بزرگ و جهانیِ چهل سال دوّم می‌شود» فرستاد. انقلابی که چهل سال است دشمنان خون‌آشام و خشن را بیرون از خانه نگه داشته و در بیرون خانه بر دهان هارشان قلاده زده است. این عزت کجا و 200 سال وطن فروشی و کشور فروشی و عزت فروشی قاجار و پهلوی کجا؟ ایران مقتدر امروز اگرچه در اقتصادش آزرده از بی‌تدبیری کسانی است که آمریکا را دشمن نمی‌دانستند و با لجبازی، مردم را به زحمت و پیروزی را به عقب انداختند، ولی همین ایران، مسئله اصلی و حل ناشدنی مستکبرین جهان شده است. رهبر فقید انقلاب در دهه اول، خبر مرگ کدخدای شرق را داد و همان شد و رهبر عزیز امروزش در دهه چهارم، مژده «نزدیکی احتضار» کدخدای غرب را داده است که فروپاشی امنیت اجتماعی و اقتصاد بی‌پشتوانه آمریکا، نسیم قبل از توفانی است که دودمان کدخدای خداستیز و خیل آویختگان و آویزان‌های به او را به باد خواهد داد. إن شاءالله.
رهبران ایران، زحمت اندیشمندانِ آینده پژوه را با وعده و وعیدهاشان کم کرده‌اند و کافی است اینان بر مدار عقلِ الهی قرار گیرند و یکی یکی وقایع را از گفتار و رفتار آنان، آینده پژوهی کنند. دشمنانی که بهره‌ای از هوش برده‌اند، هم به این صرافت افتاده‌اند که رهبران شیعه دروغ نمی‌گویند و شعار خالی نمی‌دهند. وعده صادق آن است که تا انقراض اسرائیل دو دهه بیشتر باقی نمانده است و به دلِ روشن سید حسن نصرالله افتاده است که یکی از کسانی است که إن شاء الله در قدس نماز خواهد خواند. جهاد با بدی‌ها و کژی‌ها و مبارزه برای مکارم اخلاق و پیروزی حق بر باطل، شعار نیست، واقعیتی است که چهل سال است در معرض قضاوت مردمان است.» برای همه‌چیز می‌توان طول عمر مفید و تاریخ مصرف فرض کرد، امّا شعارهای جهانی این انقلاب دینی از این قاعده مستثنا است؛ آنها هرگز بی‌مصرف و بی‌فایده نخواهند شد، زیرا فطرت بشر در همه‌ عصرها با آن سرشته است. آزادی، اخلاق، معنویّت، عدالت، استقلال، عزّت، عقلانیّت، برادری، هیچ یک به یک نسل و یک جامعه مربوط نیست تا در دوره‌ای بدرخشد و در دوره‌ای دیگر افول کند.»
فرزند زمان خویشتن بودن انقلاب که گفته شد به این دلیل است که «همچون پدیده‌ای زنده و بااراده، همواره دارای انعطاف و آماده‌ تصحیح خطاهای خویش است، امّا تجدیدنظرپذیر و اهل انفعال نیست. به نقدها حساسیت مثبت نشان می‌دهد و آن را نعمت خدا و هشدار به صاحبان حرف‌های بی‌‌عمل می‌شمارد» و این تفاوت اصلی نظام ایران با سایر نظامات مدعی جهان است که «پس از نظام‌سازی، به رکود و خموشی دچار نشده و نمی‌شود و میان جوشش انقلابی و نظم سیاسی و اجتماعی تضاد و ناسازگاری نمی‌بیند، بلکه از نظریّه‌ نظام انقلابی تا ابد دفاع می‌کند» چراکه از آن خیر و برکتی چهل ساله دیده و روزگار سیاه دیکتاتوری غرب و شرق را و روزگار تباه ارتجاع منطقه را می‌بیند و «با خطوط اصلی خود هرگز بی‌مبالاتی نمی‌کند و برایش مهم است که چرا بماند و چگونه بماند.» نمی‌خواهد مثل سردمداران ظالم اروپایی و آمریکایی، روزگار مردم را سیاه کند و بر رود خون قایق براند و نمی‌خواهد مثل قارون‌های ظلم پذیر و مرتجع، گاوِ شیرده و مهربان کدخدا و گرگ هار یمن پاره کن آنها باشد. چراکه خوب می‌داند مسلمان واقعی نه ظلم می‌کند و نه ظلم می‌پذیرد.
بیانیه گام دوم در اصل فرمان آغاز حمله بزرگ، در تمام عرصه‌هاست. چه می‌شود کرد که تربیت هالیوودی، تنها یک نوع جنگ را برای جهان تصویر کرده است. بیانیه، فرمان حمله‌ای است که توسط فرمانده مقتدری که خود دیده‌بان تیزبین است صادر شده. خطاب به لشکریان جوان و توانمند و محترمی که باید قدر خود را بدانند و با قوّت خداداد، به سوی ‌آینده خیز بردارند و حماسه بیافرینند که دهه‌های آینده دهه‌‌های آنهاست و باید کارآزموده و پُرانگیزه از انقلاب خود حراست کنند و «آنرا هرچه بیشتر به آرمان بزرگش که ایجاد تمدّن نوین اسلامی و آمادگی برای طلوع خورشید ولایت عظمی ارواحنافداه است، نزدیک» کنند و بدانند که «برای برداشتن گام‌های استوار در آینده، باید گذشته را درست شناخت و از تجربه‌‌ها درس گرفت که اگر از این راهبرد غفلت شود، دروغ‌ها به جای حقیقت خواهند نشست و آینده مورد تهدیدهای ناشناخته قرار خواهد گرفت» باید بدانند که نتیجه اعتماد به انسانهای ضعیف و وابسته، وضعیت اقتصادی امروز است و «رهزنان فکر و عقیده و آگاهی بسیارند و حقیقت را از دشمن و پیاده ‌نظامش نمی‌توان شنید.»
بیانیه گام دوم در اصل پیوست آتش به اختیارهاست که بدانند شعار واقعی و رمز پیروزی عملیات‌های سخت و مهم، همان شعار اصیل و صحیح «مامی‌توانیم» است که امام خمینی فرمود و هرشعار مقابل این شعار، شیادی و هر سکون و عقبگردی که از بی‌برنامگی باشد، طرح خائنانه است و بوی کدخدا می‌دهد و دروغی است که کلید همه بدبختی‌ها و وابستگی‌ها و مزدورهاست. «کلید اصلی و اساسیِ همه‌ قفلها» امید و نگاه خوش ‌بینانه به آینده است که بدون آن هیچ گامی نمی‌توان برداشت «امیدی که مبنای صادقانه دارد، نه تخیلی و تحلیل نسخه‌های مغلوط غربی.» امید صادق و متّکی به واقعیّت‌های عینی و به دور از  «امید کاذب و فریبنده‌» و «نومیدی بیجا و ترس.» «خبرهای دروغ، تحلیل‌‌های مغرضانه، وارونه‌ نشان دادن واقعیّت‌ها، پنهان کردن جلوه ‌های امیدبخش، بزرگ کردن عیوب کوچک و کوچک نشان دادن یا انکار محسّنات بزرگ، برنامه‌‌ همیشگی هزاران رسانه صوتی و تصویری و اینترنتی دشمنان ملّت ایران است؛ و البتّه دنباله ‌های آنان در داخل کشور نیز قابل مشاهده‌‌اند که با استفاده از آزادی‌ها در خدمت دشمن حرکت می‌کنند.» بیانیه گام دوم همان بصیرتی است که از جوانان جسور و شجاع و مؤمن می‌خواهد که پیشگام در شکستن محاصره تبلیغاتی باشند و در خود و دیگران نهال امید به آینده را پرورش دهند و ترس و نومیدی را از خود و دیگران برانند که «این نخستین و ریشه‌ای‌ترین جهاد» آنهاست.
محمدهادی صحرایی
ــــــــــــــــــــــــ
1- امام صادق(ع)/ بحارالانوار، ج 1، ص 208