kayhan.ir

کد خبر: ۱۵۴۷۷۱
تاریخ انتشار : ۲۸ بهمن ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۵
نگاهی به حواشی سی و هفتمین جشنواره فیلم فجر

از نمایشگاه مد و لباس تا پیوند اتفاقی بعضی بازیگران با ترامپ !




رضا صفری
سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر با همه اتفاقات خوب و بد آن پایان یافت، اما بعضی از حواشی آن را نمی‌توان تمام شده دانست و درباره آن صحبت نکرد. گاهی اوقات این حاشیه است که بر ذهن قلم فرسایی کرده و سطوری را بر متن اضافه می‌کند. در اینجا به چند حاشیه از جشنواره‌اشاره می‌کنیم:
نمایشگاه اصلی فجر !
از نکات جالب توجه جشنواره که تازگی هم ندارد این است که هر ساله در جریان بر گزاری جشنواره فیلم فجر، نمایشگاه تازه‌های مد و لباس! هم برگزار می‌شود. همان گونه که در نمایشگاه جدیدترین دستاوردها در حوزه تکنولوژی متحیر می‌شویم، از جدیدترین دستاوردهای فکری و هنری بازیگران در حوزه لباس هم انگشت به دهان می‌مانیم!
 یکی لباس خواننده رپر مرد را می‌پوشد، دیگری گمان می‌کند که قرار است پشت پفک و آدامس تبلیغ کند، آن یکی گمان می‌کند که به آتلیه آمده است، دیگری شلوارک با جوراب می‌پوشد، بازیگری هم لباس بادی به تن می‌کند، یکی هم اصلاً جشنواره آمده تا روی فرش قرمز غش کند و از او فیلم و عکس بگیرند!
خلاصه بازیگر به هر طریقی می‌خواهد بگوید که من هم هستم و از دیگران متفاوت‌تر فکر می‌کنم، به من بیشتر توجه کنید. گاهی اوقات یقین پیدا می‌کنیم که بعضی دلقک بازی به راه انداخته‌اند و خودشان هم لذت می‌برند. به طور کلی اینجا ارزش بعضی افراد نه به درون و رفتار و کردار آنها که به همین چند تکه پارچه پاره و چند تار مو و... معطوف می‌شود. اگر امکانش بود بعضی از بازیگران سیگاری را هم بر لب می‌گذاشتند تا بگویند ما دیگر آخر خط هستیم!
 البته این را هم اضافه کنیم که برخی از بازیگران به عنوان وسیله آزمایش طراحان مد و لباس هستند. یعنی آنها باید دانسته یا نادانسته در فضای حقیقی هم بازیگری کنند. اگر آن لباس مورد استقبال مردم قرار گرفت، به تولید انبوه می‌رسد و اگر مورد توجه قرار نگرفت، از دستور کار خارج می‌شود.
نوع لباس و رنگ آن بحثی شخصی است اما وقتی وسیله‌ای برای مشهور شدن و انگشت نما شدن باشد، از جنبه شخصی بالاتر رفته و به مسئله‌ای اجتماعی تبدیل می‌شود.نمی‌خواهیم بگوییم که همه زنان باید لباس تیره بپوشند یا نپوشند، یا همه مردان باید شلوار پارچه‌ای بپوشند یا نپوشند، اما همگان اذعان دارند که نوع لباس پوشیدن، گفتار و رفتار افراد بیانگر فکر و شخصیت آنهاست که خود را در معرض قضاوت دیگران قرار می‌دهند.
اینکه بگوییم: «انتقاد از لباس بازیگران، ندیدن جامعه است» سخن نادرستی است. زیرا اولاً، اگر کسی به میان توده مردم در پارک و بانک و مترو و... برود خواهد دید که معمولاً نه گونی برتن دارند، نه مردی لباسی مانند سفره آشپزخانه و مانتو گونه می‌پوشد و نه لباس ملوانی و خلبانی بر تن دارند. ممکن است که بعضی از مردم، مخصوصاً جوانان لباس‌های نامتعارف و هنجار شکن بپوشند اما عرف جامعه هیچ گاه آنها را به رسمیت نمی‌شناسد.
ثانیاً، به فرض اینکه فضای حقیقی جامعه هم این‌گونه باشد، آیا می‌توان در قبال هر آنچه در جامعه اتفاق می‌افتد، مهر سکوت بر لب زد و هر آش دهان سوزی را خورد؟
مثلاً ریاکاری، دروغگویی، کلاه بر سر دیگران گذاشتن هم در جامعه واقعیت دارد، اما آیا می‌توان این کارها را تأیید و یا تبلیغ کرد؟
در گذشته اگر کسی لباس پاره می‌پوشید و به میان جمع می‌آمد، می‌گفتند که حتماً از نظر مغزی مشکل دارد، اما چرا امروز بعضی از جوانان حاضرند برای شلوار‌هایی که حتی ارزش پوشیدن در خانه را هم ندارد و دور ریختنی هستند، چندین برابر لباس سالم پول بدهند؟ آیا این کار عقلانی است؟ آیا می‌توانیم در برابر تحمیق مردم با استفاده از ابزار مد و به روز بودن، سکوت کنیم؟
در یک نگاه، هنرمندان جامعه، سرباز‌های فرهنگی یک کشور محسوب می‌شوند، بنابراین حداقل باید درک و فهم آنها، هم سطح با درک مردم عادی جامعه باشد. آنها الگوی جوانان هستند و باید سطح عقلانیت و فهم خود را قوت ببخشند. اگر آنها تبدیل به معضل فرهنگی شوند، آنگاه به جای سرباز، سربار فرهنگی هستند.وقتی یک بازیگر نمی‌تواند یک شلوار و لباس پدر و مادر دار بپوشد و ظاهر خود را مرتب کند، به گمانم به جای کار فرهنگی باید جای دیگری کار کند.
کارگردان بدون نقص؟
 کارگردان فیلم طلا در جلسه پرسش و پاسخ فیلم خود در پاسخ به سؤالی، به این مضمون می‌گوید : «... اگر نقدی است زحمت بکشند بنویسند، برای من هم نه، چون من نمی‌خوانم، نقد برای من نیست، منتقد برای تماشاگر می‌نویسد... » هر چند که فیلم ایشان خیلی مورد توجه داوران قرار نگرفت اما با چنین تفکری ، این سینماگر محترم به کدام افق نگاه می‌کند؟ آیا فیلم او وحی منزل است که ایرادی نداشته باشد؟ یا ایشان عقل کل و عاری از خطا هستند؟ نقد فقط برای تماشاگران نیست. به یقین اطلاع از نظر تماشاگران و منتقدان به آینده کاری این کارگردان محترم کمک خواهد کرد.
نظرهای عامیانه درباره یک سیمرغ
بعد از آنکه علی نصیریان، یکی از پیشکسوتان عرصه بازیگری، از دریافت اولین سیمرغ خود بعد از چهل سال خبر داد، برخی فرصت را مناسب دیدند که عقده‌های خود را خالی کرده و تیغ انتقاد بر پیکر جشنواره فجر بکشند. اینها حتی کاسه داغ‌تر از آش می‌شوند و دقت نمی‌کنند که ایشان با وجود اینکه در طی این سال‌ها سیمرغی نگرفته اما حاضر است به پاس احترام و با اینکه به تازگی همسر خود را از دست داده اند، مؤدبانه در جشنواره حضور پیدا کند.
 و جالب اینکه اگر جایزه‌ای هم نمی‌گرفت شاید هیچ گاه در مراسمی دیگر نمی‌گفت که چهل سال مرا ندیدند، سنگ جلوی پایم گذاشتند! این عده بهتر است چیزهای دیگری را از آقای نصیریان بیاموزند. البته ناگفته نماند که ایشان از چهره‌های ماندگار و قابل احترام بازیگری کشور هستند و در مراسم مختلف نیز از ایشان تجلیل به عمل آمده است.
باید به برخی از بازیگران گفت که سیمرغ بلورین، حساب پس انداز بانک،کیک تولد و یا قورمه‌سبزی نیست که بگوییم بر‌ای هر بازیگری اندازه‌ای کنار می‌گذاریم و به همه می‌رسد. اینگونه نیست که ما بیاییم ثبت‌نام کنیم و برای سال‌های آینده سیمرغ‌ها و بازیگران را بشماریم و بعد برای هر یک سیمرغی کنار بگذاریم. ممکن است یک فیلم اولی مانند کارگردان فیلم مسخره باز، در یک سال دو سیمرغ بگیرد و ممکن است کسی مثل آقای نصیریان در سی و هفت سال برگزاری جشنواره تنها یک سیمرغ بگیرد.
بر اساس انتخاب هیئت داوران، از میان ده‌ها فیلم و صدها بازیگر فقط تعداد انگشت شماری می‌توانند برگزیده شوند. البته در اعطای سیمرغ، تا اندازه‌ای سلیقه هیئت داوران و نوع نگاه آنها هم دخیل بوده و در همه جای دنیا هم چنین چیزی طبیعی است. بنابراین نه سیمرغ گرفتن کسی دلیل حتمی بر برتری او نسبت به دیگران است و نه سیمرغ نگرفتن دیگران دلیلی بر ارزش نداشتن کارهای آنها و یا پایین‌تر بودن آنها است.
مسخره بازی یک کارگردان
کارگردان فیلم مسخره باز، پس از اعلام نام فیلم خود به عنوان برنده سیمرغ بهترین فیلم نگاه نو، یکی از برادران افغانستانی را برای بیانیه خواندن فرستاد و در آخر هم با نوشتن نامه‌ای از پذیرفتن جایزه جشنواره امتناع کرد و به این مضمون گفت : «کارگردان برگزیده باید موفق شده باشدکه نگاه نو و جدیدی را در جشنواره تزریق کند. حال آن‌که آن‌چه می‌بینیم حکایت از عدم موفقیت اینجانب، کارگردان «مسخره‌باز» در تزریق نگاه نو به جشنواره است.»
اما در یک اقدام عجیب وقتی بار دیگر نام فیلم او به عنوان برگزیده قسمت هنر و تجربه برای دریافت سیمرغ خوانده شد، برای دریافت جایزه حضور پیدا کرد و گفت که این‌جایزه را دوست دارد!
هرچه که در ذهن این کارگردان محترم است ، باید خودش برای مردم توضیح دهد و نمی‌توانیم قضاوت صد درصدی نسبت به کار او داشته باشم. اما آنچه که به ذهن بیننده می‌رسد این است که بعضی دوست دارند که بیش از اندازه خود را متفاوت نشان دهند. واقعاً آن برادر افغانستانی به چه دلیل برای سخنرانی آمد و مخاطب او چه کسی یا چه کسانی بودند!؟
در چهل و پنجمين دوره از جوايز اسكار، مارلون براندو، بازیگر مشهور آمریکایی حضور در مراسم را تحريم كرد و به جاي خود «ساچين ليتل فيدر» بازيگر سرخ پوست ناشناخته اي كه بعدها به عنوان رئيس انجمن بوميان آمريكا معرفي شده، را فرستاد. این سرخپوست از دریافت جایزه براندو امتناع می‌کند و نامه‌ای از طرف او قرائت می‌کند و دلیل این کار را هم رفتار صنعت فیلم سازی به ویژه هالیوود با بومیان آمریکا یعنی سرخپوستان می‌داند.
 باید به این کارگردان محترم گفت که نه شما مارلون براندو هستید و نه برادر افغانستانی ما آن بازیگرسرخپوست است. قصه شما دونفر هم با آن دونفر زمین تا آسمان فرق دارد.اگر قرار است که هر کسی بر مبنای داوری شخصی جایزه‌ای را برای خود کنار گذاشته وهر جایزه‌ای را که دوست داشت بگیرد و هر جایزه‌ای را که دوست نداشت نگیرد، اساساً شرکت در جشنواره و قراردادن فیلم در سنجه میزان داوران و تماشاگران به چه کارش می‌آید؟
ممکن است که این کارگردان محترم و جویای نام، انتظار بیشتری از فیلمی که برای آن زحمت کشید، داشته باشد و این یک حق طبیعی است، اما حداقل به زمانی که داوران گذاشته‌اند و وقتی که از جشنواره گرفته شد، باید احترام می‌گذاشت. اگر اینگونه باشد و تدبیری اندیشیده نشود، در آینده باید شاهد باشیم که داوران ، تماشاگران و مجریان امور جشنواره، هر لحظه با رفتار جدیدی از سوی برگزیدگان روبرو شوند. در اینصورت اصل برگزاری جشنواره می‌تواند به تمسخر گرفته شود.
نقطه مشترک اتفاقی بعضی از بازیگران با ترامپ!
واقعاً چه سری در این چهل سال نهفته است که هر کسی نسبت به آن عقده گشایی می‌کند و یا خودی نشان می‌دهد. یک بازیگر جایزه نمی‌گیرد و بعد از اختتامیه به چهل سال نیش می‌زند، از آن یکی در افتتاحیه تقدیر می‌شود، اما بحث چهل سال را پیش می‌کشد، یکی هم در مراسم تشییع پیکر کارگردانی متعهد می‌گوید: چهل سال از انقلاب می‌گذرد اما ما یک‌روز خوش دیدیم؟ !
البته از بعضی بازیگران انتظار زیادی نداریم که علاوه‌بر بازیگری، کار دیگری هم انجام دهند. مثلاً 10 تا کتاب تاریخ بخوانند، کمی به مغز خود فشار آورده و از فضای احساسی و بازیگری خارج شوند، اما باید دقت کنند که آن قدر در درک بعضی از مسائل سیاسی و اجتماعی عاجز هستند که با ترامپ شکست خورده از ایران در تاختن به واژه «چهل» مشترک هستند. او می‌تازد، اینها هم می‌تازند. جان بولتون و دوستان تمام آبروی خود را گذاشتند تا رنگ چهل سال را نبینیم و در عوض برخی بازیگران ما نقل محافلشان عدد 40 شده است.
باید گفت که اگر انقلاب برای هیچ کس نان و آب نداشته، حداقل برای امثال شما نان و آب داشته است. بهتر است نگاه کاریکاتوری نداشته و یک مقدار به «چهل» سال قبل از این «چهل» سال هم‌اشاره‌ای داشته باشید تا همگان مستفیض شوند. این قدر برای دیده شدن خود کشی نکنید، زیرا در انتخابات آینده خیلی به درد غرب گرایان می‌خورید! امثال شما با پیاده نظام شدن برای جریان غرب گرا و با حمایت‌های هیجانی و احساسی خود کمک کردند که اکنون بعضی از مردم، نه سیمرغ چند میلیونی بازیگران،که دغدغه یک مرغ چند ده هزار تومانی را داشته باشند.